یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
  • جستجو 
  • آخرین نظرات 
  • خانه 

از زبان بهجت عارفان؛ چه كنیم كه دعایمان مستجاب شود؟

18 مرداد 1390 توسط فراهانی

 

1fe8b2d7-59c3-4282-ad4d-546601d0843e.jpg

حضرت آیةالله بهجت، رضوان‌الله تعالی علیه روشی را برای دعا كردن معرفی فرموده‌اند كه از نظر آن بزرگوار، روش دعای معكوس برای خود و نزدیك به اجابت است.

شخصی از حضرت آیةالله بهجت، رضوان‌الله علیه سوال می‌كند كه “چه كار كنیم حتما دعایمان مستجاب شود و استجابت یقینی و قطعی گردد؟”

آن عارف بزرگوار در پاسخ می‌فرمایند:

“یكی از چاره‌جویی‌های شرعی برای استجابت دعا و برآورده شدن حاجت خود این است كه شخصی كه حاجت یا گرفتاری دارد دعا كند و از خدا بخواهد كه تمام گرفتاری‌های مشابه گرفتاری او را از تمام مومنین و مومناتی كه گرفتار هستند برطرف كند و یا هر حاجتی نظیر حاجت او دارند برآورده شود؛ زیرا در این صورت ملك برای خود انسان دعا می‌كند و دعای ملك مستجاب می‌شود. این‌گونه دعا كردن در حقیقت دعای به خود به طور معكوس است.”


(كتاب پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد دوم)

 نظر دهید »

محبت مومنین به خدا

18 مرداد 1390 توسط فراهانی
علامه طباطبایی
اولیاى خدا با دلهاى مالامال از خیر و سلام خود با احدى روبرو نمى‏شوند مگر بخیر و سلام.

محبت خاص مؤمنین به خداى تعالى (1) یادداشتی است از علامه طباطبایی در کتاب گران سنگ المیزان

اولیاء خدا، پروردگار خود را از هر چیزى كه لایق به ساحت قدس او نیست منزه مى‏دارند، چه شریك در اسم و چه شریك در معنا، و چه نقص، و چه عدم.

و نیز تسبیح آنان در باره پروردگارشان تنها تسبیح به زبان و صرف گفتن"سبحان الله"نیست، بلكه تسبیحشان هم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مى‏باشد، چون تسبیح اگر كمتر از این و در مرحله‏اى پایین‏تر از این باشد تسبیحى آمیخته با شرك است، همچنانكه خداى تعالى فرموده: “و ما یؤمن اكثرهم بالله الا و هم مشركون” 2

و این اولیاء خدا كه خداى تعالى دلهایشان را از پلیدى محبت غیر خود كه دل را مشغول از ذكر خدا مى‏سازد پاك ساخته و از محبت خویشتن پر نموده است، اراده نمى‏كنند مگر خود خدا را، چون خداى تعالى خیرى است كه شرى با آن نیست، آرى”و الله خیر” 3

و نیز اولیاى خدا با دلهاى مالامال از خیر و سلام خود با احدى روبرو نمى‏شوند مگر بخیر و سلام.بله، مگر آنكه طرف مقابل كسى باشد كه خیر و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، كه در این صورت اولیاى خدا نیز با شر، با آنان برخورد مى‏كنند.

همانطورى كه قرآن كریم، شفاء قلوب است براى كسانى كه خواهان شفاء از آن باشند و لیكن براى ظالمین ثمره‏اى جز بیشتر شدن گمراهى ندارد.

و نیز اولیاى خدا و دارندگان چنین قلبى طاهر به هیچ چیز و هیچ حادثه‏اى بر نمى‏خورند مگر آنكه آن را نعمتى از نعمت‏هاى خدا یافته، با دید نعمت به آن مى‏نگرند، نعمتى كه از صفات جمال خدا و معانى كمال او حكایت دارد و عظمت و جلال او را بیان مى‏كند،

در نتیجه اگر چیزى را توصیف مى‏كنند بدان جهت است كه آن را یكى از نعمت‏هاى خدا مى‏بینند، و جمال خدا در اسماء و صفاتش را در آن چیز مشاهده مى‏كنند، و در هیچ چیز از پروردگار خود غافل و دستخوش فراموشى نمى‏شوند قهرا این توصیفشان از آن چیز توصیف پروردگارشان است، به افعال و صفات جمیل و در نتیجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ایشان براى خدا، چون حمد چیزى جز ثناء به فعل اختیارى جمیل نمى‏باشد.

این است وضع اولیاى خداى تعالى مادام كه در دنیایند، یعنى در دار عمل قرار دارند، و در امروزشان براى فردایشان جد و جهد دارند، و اما بعد از آنكه از این خانه خارج شده، به لقاء پروردگارشان رسیدند و خداى تعالى وعده‏هائى كه به آنان داده بود بطور كامل به آنان داده، و در رحمت و در دار كرامت خود جایشان داد، و در آن هنگام نورشان را تمام مى‏كند همان نورى را كه در دنیا فقط به آنان داده بود، و قرآن كریم وضع آن روز آنان را چنین حكایت مى‏كند:

“نورهم یسعى بین ایدیهم و بایمانهم یقولون ربنا اتمم لنا نورنا“. 4

در این جا است كه خداى تعالى شرابى طهور به آنان مى‏چشاند و با آن، سریره و باطنشان را از هر شرك آشكار و پنهانى پاك مى‏كند، و در نور علم و یقین غرقشان مى‏سازد، و از اقیانوس دلشان چشمه‏هاى حكمت بر زبانهایشان جارى مى‏كند، در نتیجه نخست خداى تعالى را تسبیح و تنزیه نموده، سپس به رفقایشان كه همان انبیاء و صدیقین و شهداء و صالحین‏اند سلام مى‏كنند، آنگاه خدا را با رساترین وجه و به بهترین بیان حمد و تسبیح و ثنا مى‏گویند.

پى‏نوشت‏ها:

1. كتاب: ترجمه المیزان، ج 10، ص 19

2. بیشتر مردم به خدا ایمان نمى‏آورند، مگر آنكه در عین حال مشركند."سوره یوسف، آیة 106″

3. “سوره طه، آیه 73″.

4. نورشان در پیشاپیش آنان و در سمت راستشان در حركت است، مى‏گویند: پروردگارا نور ما را براى ما به حد كمال و تمام برسان."سوره تحریم، آیه 8″

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان

 نظر دهید »

بوسه ای که جان 81 نفر را نجات داد (واقعی و حیرت و انگیز)

17 مرداد 1390 توسط فراهانی


بوسه



"text-align: justify;">یکی از یاران درجه یک پیامبر اکرم که از پیشرو ترین مسمانان نیز بود عبدالله بن حذاقه است که وقتی به حبشه مهاجرت نموده اتفاق سخت اما عجیب و در نهایت شیرینی برایش رخ داد. رومیان او را با عده‌اى از مسلمانان اسیر كردند و آنان را واداشتند که مسیحی شده و نصرانیت را بپذیرند. اما او به جدّ امتناع ورزید و کوتاه نیامد.


رومیان برای تهدید وی دیگ بزرگى از روغن زیتون را بجوش ‍ آورده، یكى از اسیران را کشان کشان آوردند و به او گفتند دین نصرانیت را قبول كن و گرنه در این روغن انداخته مى‌شوى. او باز امتناع کرد و نپذیرفت. اما رومی ها دست بردار نبودند و برای ارعاب او اسیر بی‌نوا را در دیگ انداختند. صحنه‌ی دلخراشی بود، چیزى نگذشت كه از شدت حرارت، استخوان های او  بر روى روغن نمودار شد.

عبدالله را پیش دیگ آوردند و دوباره نصرانیت را بر او عرضه كردند. اما باز هم  قبول نکرد. آنها که سماجت عبدالله را دیدند دیگ عصبیتشان مثل همان دیگ روغن به جوش آمد و  دستور دادند که او  را توی روغن بیندازند.


همین که داشتند او را به سوی دیگ جوشان می‌کشیدند عبدالله بی اختیار شروع به گریه كرد. جناب فرمانده رومیان با دیدن این وضع به خیال اینکه او کم آورده است گفت: نگاه کنید دارد گریه می‌کند… او ترسید…. او را برگردانید.


عبدالله با شنیدن این جمله خود را جمع و جور کرد و گفت: شما خیال كردید از این روغن جوشیده ترسیدم ، نه. من برای این می‌سوزم که حیف تنها یک جان بیشتر ندارم که نثار جانان کنم. اى كاش به اندازه‌ی موهاى تنم جان ‌داشتم و تعداد جانهایم در راه خدا، شما با من این معامله را مى‌كردید.


رومیان از سخن او در شگفت شده، از سرخ کردنش منصرف گشتند. رئیس ‍ نصرانیان گفت: باریکلا به این ارادت! از سوزاندت صرف نظر کردم اما سر مرا ببوس تا آزادت كنم. اما گویا هنوز آنها عبدالله را خوب نشناخته بودند. او این را هم  قبول نكرد.

رئیس گویا که کم آورده باشد پیشنهاد كرد: نصرانیت را قبول کن تا دخترم را به عقد تو درآورم و سرزمینم را با تو نصف كنم. اما عبدالله که با این نرخها خریدنی نبود، سرش را بالا انداخت و یک نُچ گنده تحویل رئیس داد. رئیس با عجزی همراه با خشم گفت: سرم را ببوس تا هشتاد نفر از مسلمانان اسیر را با تو آزاد كنم.

عبدالله تا این پیشنهاد را شنید، با بی معطلی پذیرفت و گفت: اینك كه بواسطه یك بوسه من، هشتاد نفر آزاد مى‌شوند حاضرم ،و  پیش رفت و جان هشتاد مسلمان را به بوسه‌ی آبداری خرید.

ماجرای عبدالله بعد از آن سر زبانها بود و گاهی دوستانش با او شوخى می‌كردند و مى گفتند: بالاخره سر كافر را ماچ کردیا!، و او مى گفت: چه فکر کردین؟ خدا با همین یک ماچ آبدار، هشتاد نفر را آزاد كرد.


باز نویسی روایتی از سفینة البحار، شیخ عباس قمی، ج 2، ص 127

 نظر دهید »

اهانت بی شرمانه دیگری به مسلمانان!

17 مرداد 1390 توسط فراهانی



http://www.seemorgh.com/images/iContent/1388-10/4666_855.jpg


به نقل از شیعه نیوز، این تصویر یکی از مجسمه های هنری است که اخیرا در یکی از موزه های هنری معاصر جهان در مادرید پایتخت اسپانیا به نمایش گذاشته شده و در این مجسمه یک مسلمان در حال سجده بر روی زمین قرار دارد و یک کشیش مسیحی بر پشت او نشسته و در حال دعا می باشد و یک خاخام یهودی بر روی دوش کشیش مسیحی ایستاده و مشغول خواندن تورات است.
در کنار این مجسمه نیز یک شمعدان یهودی هفت شاخه که از دهانه یک قطعه سلاح بیرون آمده قابل مشاهده است.
سازنده این مجسمه “یوجینیو مورینو” بوده و نام مجسمه را “پله های رو به آسمان” نهاده. این اثر در بیست و نهمین دوره برپایی نمایشگاه هنری “ارکو” به نمایش درآمده."مورینو” در تفسیر مجسمه می‌گوید منظورش از ساختن این مجسمه، نشان دادن همزیستی بین ادیان سه گانه و تلاش مشترک آنها برای رساندن انسان به خدا است! در حالیکه اگر چنین مفهومی مورد نظر وی بود می بایستی هر سه نماینده ادیان دست در دست و در کنار همدیگر بصورت حلقه وار قرار می‌گرفتند. زیرا آنچه مفهوم همزیستی مشترک را بیشتر تداعی می کند حلقه است نه سوار شدن یکی بر دوش دیگری و آنهم نفر سومی به به خدا می رسد خاخام یهودی باشد! و آنکه در زیر دو نفر دیگر سجده کرده یک فرد مسلمان!

این مجسمه در ساعات اولیه نمایشگاه به قیمت 50 هزار یورو فروخته شد
سفارت رژیم صهیونیستی به این مجسمه تنها به خاطر مجسمه کناری آن که بیرون آمدن شمعدان یهودی از یک اسلحه است شکایت نموده و آن را اهانت به یهودیان و اسرائیل دانسته است!!! در حالیکه هیچیک از سفارت های کشورهای اسلامی در مادرید به این مجسمه اعتراض نکرده اند.
لازم به ذکر است که شمعدان از رموز مقدس دین یهود است و معانی زیادی در معتقدات دینی یهود دارد. شمعدان و یا تصویر شمعدان درغالب خانه ها و ساختمانهای عمومی و دولتی رژیم صهیونیستی دیده می شود.
 نظر دهید »

خطر غرور (گفتاری از امام خامنه ای )

16 مرداد 1390 توسط فراهانی

اگر بخواهیم استغفار -این نعمت الهى- را به‌دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور كنیم: یكى غفلت و دیگرى غرور.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بالاترین خطر
غفلت، یعنى انسان به‌كلّى متوجّه و متنبّه نباشد كه گناهى از او سر مى‌زند؛ مثل بعضى از مردم. حالا عرض نمى‌كنم بسیارى -كار به كم و زیادش ندارم- ممكن است در بعضى از جوامع، كمتر باشند. به هر حال، این نوع آدم‌ها در دنیا و در میان افراد انسان‌ها هستند كه غافلند و گناه مى‌كنند؛ بدون این كه متوجّه باشند خلافى از آن‌ها سر مى‌زند. دروغ مى‌گوید، توطئه مى‌كند، غیبت مى‌كند، ضرر مى‌رساند، شرّ مى‌رساند، ویرانى درست مى‌كند، قتل مرتكب مى‌شود، براى انسان‌هاى گوناگون و بى‌گناه پاپوش درست مى‌كند، در افق‌هاى دورتر و در سطح وسیع‌تر، براى ملت‌ها خواب‌هاى وحشتناك مى‌بیند، مردم را گمراه مى‌كند، اصلاً متنبّه هم نیست كه این كارهاى خلاف را انجام مى‌دهد. اگر كسى به او بگوید كه گناه مى‌كنى، ممكن است از روى بى‌خیالى، قهقهه‌اى هم بزند و تمسخر كند: گناه؟ چه گناهى!

بعضى از این افراد غافل، اصلاً به ثواب و عِقاب عقیده‌اى ندارند؛ بعضى به ثواب و عقاب هم عقیده دارند اما غرق در غفلتند و اصلاً ملتفت نیستند كه چه كار مى‌كنند. اگر این را در زندگى روزمرّه خودمان قدرى ریز كنیم، خواهیم دید كه بعضى از حالات زندگى ما شبیه حالات غافلان است. غفلت، دشمنى بسیار عجیب و خطر بزرگى است. شاید واقعاً براى انسان، هیچ خطرى بالاتر و هیچ دشمنى بزرگتر از غفلت نباشد. بعضی‌ها، این‌طورند.

انسانِ غافل هرگز به فكر استغفار نمى‌افتد. اصلاً به یادش نمى‌آید كه گناه مى‌كند. غرق در گناه است؛ مست و خواب است و واقعاً مثل آدمى است كه در خواب حركتى انجام مى‌دهد. لذا اهل سلوك اخلاقى، در بیان منازل سالكان در مسلك اخلاق و تهذیب نفس، این منزل را كه انسان مى‌خواهد از غفلت خارج شود، منزل «یقظه» یعنى بیدارى مى‌گویند.

در اصطلاحات قرآنى، آن چیزى كه نقطه مقابل این غفلت است، تقواست. تقوا، یعنى به‌هوش بودن و دائم مراقب خود بودن. اگر از آدم غافل ده‌ها گناه سر مى‌زند و اصلاً حس نمى‌كند كه گناه كرده است؛ آدم متّقى، درست نقطه مقابل اوست. اندك گناهى هم كه مى‌كند، فوراً متذكّر مى‌شود كه گناه كرده است و به فكر جبران مى‌افتد. «إنّ الّذین اتّقوا إذا مسّهم طائف من الشّیطان تذكّروا». به مجرد این كه شیطان از كنارش عبور مى‌كند و باد شیطان به او مى‌خورد، فوراً حس مى‌كند كه شیطان‌زده شده و دچار اشتباه و غفلت گردیده است؛ «تذكّروا»: به یاد مى‌افتد. «فإذا هم مبصرون»؛ چنین آدمى، چشمش باز است.

عزیزان من؛ برادران و خواهران! هر كه هستید ملتفت باشید. این خطاب، فقط به یك عدّه مردم خاص نیست كه بگوییم مثلاً افراد كم‌اطّلاع، كم‌سواد و یا جوان و كم‌سن به آن توجّه كنند. نخیر؛ همه باید ملتفت باشند. علما، دانشمندان، برجستگان، شخصیت‌ها، بزرگان، كوچكان، پولداران، فقیران، همه باید ملتفت باشند كه حدّاقل گاهى غفلت گریبان آن‌ها را مى‌گیرد و غافل مى‌شوند. اصلاً گناه از آن‌ها سر مى‌زند و ملتفت نمى‌شوند كه گناه انجام مى‌دهند. خطر بسیار بزرگى است.

این گناهى كه من و شما انجام مى‌دهیم، ملتفت نمى‌شویم و چون نمى‌دانیم گناه كرده‌ایم، از آن گناه توبه و استغفار هم نمى‌كنیم. بعد روز قیامت كه مى‌شود، چشم ما كه باز شد، آن‌وقت مى‌بینیم، عجب چیزهایى در نامه اعمال ماست! انسان تعجّب مى‌كند، كى من این كارها را انجام دادم؛ اصلاً یادش نیست. این، گناهِ غفلت و اشكال آن است. پس، یك مانع استغفار، عبارت از غفلت است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif بالاترین شقاوت
مانع دوم، غرور است. اندك كار كوچكى كه انسان انجام مى‌دهد، مغرور مى‌شود. در تعبیرات دعا و روایت داریم كه «الإغترار باللَّه». در دعاى چهل‌وششم صحیفه سجّادیه كه روزهاى جمعه خوانده مى‌شود، عبارتى وجود دارد كه خیلى تكان‌دهنده است. مى‌فرماید: «و الشّقاء الأشقى لمن اغترّ بك»؛ بالاترین شقاوت‌ها، متعلّق به كسى است كه به تو مغرور شود. «ما أكثر تصرّفه فى عذابك و ما أطول تردّده فى عقابك و ما أبعد غایته من الفرج و ما أقنطه من سهولة المخرج». كسى كه مغرور مى‌شود -به تعبیر این روایت- دچار حالت «إغترار باللَّه» مى‌گردد. غرور، این‌گونه است. مغرور، خیلى دور از آبادى است، خیلى دستش كوتاه از رهایى و سلامتى است. چرا؟ به‌خاطر این كه اندك كار كوچكى كه انجام داد، دو ركعت نمازى كه خواند، مثلاً خدمتى براى مردم انجام داد، پولى در فلان صندوق انداخت یا كارى در راه خدا انجام داد، فوراً مغرور مى‌شود كه ما دیگر پیش خداى متعال، كار خودمان را درست كردیم و حساب خودمان را ساخته و پرداخته نمودیم و احتیاج به چیزى نداریم! این را به زبان نمى‌آورد، اما در دل او این‌گونه مى‌گذرد.

مراقب باشید! این‌كه خداى متعال باب توبه را باز كرده و فرموده است من گناهان را مى‌آمرزم، معنایش این نیست كه گناهان، چیزهاى كم و كوچكى هستند؛ نه. گاهى گناهان، همه وجود حقیقى انسانى را ضایع مى‌كنند، از بین مى‌برند و یك انسانِ در مرتبه عالى حیاتِ انسانى را به یك حیوان درنده كثیفِ پلیدِ بى‌ارزش تبدیل مى‌كنند. گناه، این‌گونه است. خیال نكنید گناه، چیز كمى است. همین دروغگویى، همین غیبت كردن، همین بى‌اعتنایى به شرافت انسان‌ها، همین ظلم كردن -ولو با یك كلمه- گناهان كم و كوچكى نیست.

لازم نیست كه اگر انسان مى‌خواهد احساس گناه كند، حتماً بایستى سال‌هاى متمادى غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یك گناه هم، یك گناه است؛ نباید گناه را كوچك دانست. در روایات، باب «استحقار الذّنوب» داریم كه حقیر شمردن گناهان را مذمّت كرده‌اند. علت این‌كه خداى متعال مى‌فرماید: «مى‌آمرزیم»، این است كه بازگشت به خدا، خیلى مهم است؛ نه این كه گناه، كم و كوچك است. گناه، عمل بسیار خطرناكى است؛ منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذكر او، این‌قدر اهمیت دارد كه اگر كسى این را صادقانه و درست و حقیقى انجام دهد، آن‌وقت آن بیمارى صعب‌العلاج از بین مى‌رود. بنابراین، اغترار و مغرور شدن به كار نیك -كار نیكى كه ما خیال مى‌كنیم كار نیك است؛ ولى ممكن است آن‌قدرها هم نیك نباشد یا چندان اهمیت نداشته باشد- موجب مى‌شود كه شما سراغ استغفار نروید.

امام سجّاد در دعاى دیگرى به خدا عرض مى‌كند: «فامّا أنت یا الهى فاهل أن لایغترّ بك الصدّیقون». ببینید واقعاً چه بیان و چه معرفتى در این دعا وجود دارد! راه، این است. ایشان مى‌فرماید، صدّیقین هم كه مقام بالایى از مقام بندگى انسان‌ها را دارند، باید مغرور نشوند به این‌كه ما راه خدا را درست رفتیم و دیگر احتیاج به كار و تلاش نداریم. نخیر؛ «ان لایغترّ بك الصدّیقون». این هم مانع استغفار است. اگر غفلت نبود، «اغترار باللَّه» هم نبود، خودفریبى و خودشگفتى هم نبود، آن‌وقت انسان استغفار مى‌كند.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif اراده و طلب
نكته بعدى این است كه استغفارى كارگشاست كه استغفار حقیقى و جدّى و حقیقتاً طلب باشد. فرض بفرمایید شما گرفتارى بزرگى دارید و مى‌خواهید رفع این گرفتارى را از خداى متعال بخواهید. مثلاً خداى نكرده، عزیزى از عزیزان شما دچار مشكلى است؛ راه‌هاى عادى را هم رفته‌اید، ولى نتوانسته‌اید آن مشكل را حل كنید؛ حالا به پروردگار عالم متوسّل شده‌اید و دعا و تضرّع مى‌كنید. ببینید! انسان در آن حال كه فرضاً فرزند یا عزیزى از عزیزانش دچار بیمارى است و درِ خانه خدا رفته و حال دعا پیدا كرده است، چگونه از خدا طلب مى‌كند؟ آمرزش گناهان را این‌گونه از خدا طلب كنید. حقیقتاً آمرزش را طلب كنید و تصمیم داشته باشید كه آن گناه را دیگر انجام ندهید.

البته انسان ممكن است تصمیم هم داشته باشد كه گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه مى‌كند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه‌شكنى شد، باز دفعه صدویكم، بابِ توبه باز است. منتها شما كه توبه و استغفار مى‌كنید، از اوّل نباید تصمیم داشته باشید كه حالا ما استغفار مى‌كنیم، باز مى‌رویم دوباره همان كار غلط و خلاف را انجام مى‌دهیم! این كه نشد.

روایتى دیدم كه از قول یكى از ائمّه این‌طور فرموده است: «من استغفر بلسانه و لم یندم بقلبه فقد استهزئ بنفسه»؛ كسى كه به زبان استغفار مى‌كند، اما در دل از گناه پشیمان نیست و خیلى هم خوشحال است كه این گناه را انجام داده است -به زبان مى‌گوید: «استغفراللَّه»- این آدم خودش را مسخره مى‌كند. این، چگونه استغفارى است؟! این، استغفار نیست. استغفار، یعنى انسان برگردد، واقعاً به‌طور جدّ از خداى متعال بخواهد كه او را به‌خاطر این كارِ خلاف ببخشد. چطور انسان تصمیم دارد كه باز همان كار خلاف را انجام دهد؟ آیا رویش مى‌شود كه از خداى متعال، طلب بخشش كند؟

سبحه در كف، توبه بر لب، دل پُر از شوق گناه‌           معصیت را خنده مى‌آید بر استغفار ما!

این، چطور استغفار كردنى است؟! این استغفار، كافى نیست. استغفار باید جدّى و حقیقى باشد.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif راهی برای همه
استغفار، مخصوص یك عدّه آدم‌هاى معین هم نیست كه بگوییم كسانى كه خیلى گناه كردند، استغفار كنند؛ نه. همه انسان‌ها -حتّى در حدّ پیامبر- باید استغفار كنند. «لیغفر لك اللَّه ما تقدم من ذنبك و ما تأخّر». پیامبر هم باید استغفار كند.

استغفار، یا از گناهى است كه ما انجام داده‌ایم، یا از گناهان اخلاقى است. اگر فرض كنیم كه یك انسان، هیچ گناهى هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غیبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانى، نه اهانت به كسى، نه تعدّى به مال مردم؛ البته این‌طور آدم‌ها، خیلى كمند اما بسیارى از همین‌طور آدم‌هایى كه این‌گونه گناهان جوارحى را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحى -گناه اخلاقى- هستند. اگر همین آدمى كه هیچ گناهى نمى‌كند، وقتى كه میان مردم راه مى‌رود، نگاه كند و بگوید: این بیچاره مردم، همه مشغول گناهند؛ ولى ما الحمدللَّه خودمان را نگهداشتیم و گناه نمى‌كنیم -خود را بالاتر از آن‌ها به‌حساب بیاورد- این خودش یك گناه و یك تنزّل و یك سقوط مى‌شود و استغفار لازم دارد. تحقیر انسان‌ها، خود را بالاتر از دیگران دانستن، كار خود را ارزشى بیش از ارزش كار مردم دادن یا بعضى از صفات اخلاقى زشت دیگرى كه در انسان‌ها هست -مثل حسد و طمع و خودبزرگ‌بینى- این‌ها استغفار لازم دارد.

اگر فرض كنیم، انسانى است كه این گناهان را هم ندارد؛ ولى مثلاً در باب علم توحید، پیش نرفت. در این صورت، یك قصور است و باید استغفار كند. باب علم توحید و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بن‌بستى كه نیست؛ راه بى‌نهایت است كه همه انبیا و اولیا، در این راه مشغول پیشرفت و تكامل نفس و فراهم كردن معرفت بیشتر نسبت به ذات مقدّس پروردگار و صفات كمالیه حضرت حقّند. هر مقدارى كه این‌گونه افراد در این راه پیش نرفتند، یك قصور و یك عقب‌ماندگى و یك ناتوانى معنوى است كه استغفار لازم دارد.

استغفار، براى همه است. لذا ملاحظه مى‌كنید كه ائمّه علیهم‌السّلام در این دعاها، چه سوز و گدازى دارند. بعضى خیال مى‌كنند كه امام سجاد این سوز و گداز را كرده است، براى این‌كه به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران كه هست -هم در شكل و هم در مضمون كار- اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلبِ خود این بنده صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوز و گداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الى‌اللَّه و رضوان الهى، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا واقعاً متعلّق به خود اوست.

ممكن است مثلاً توجه به مباحات در زندگى -لذّت‌هاى مباح، كارهاى مباح- در نظر انسانى كه در آن حدّ از علوّ درجه است، یك نوع سقوط و انحطاط محسوب شود. دلش مى‌خواست كه در چارچوب ضرورت‌هاى مادّى و جسمانى قرار نمى‌داشت و همین نیم‌نگاه را هم به مباحات و به مسائل عادى زندگى نمى‌كرد و در راه معرفت و در آن وادى بى‌نهایت به سوى رضوان الهى و بهشت معرفت الهى، بیشتر پیش مى‌رفت. وقتى چنین چیزى نشده است، پس استغفار مى‌كند. بنابراین استغفار براى همه است.

http://farsi.khamenei.ir/themes/fa_def/images/home/rect-1-n.gif فرصت رمضان
عزیزان من! ماه رمضان را براى استغفار مغتنم بشمارید و از خداى متعال طلب مغفرت كنید. ملت ما با این روحیه فداكارى، با این استقامتى كه نشان داده، با این كار بزرگى كه كرده است، با جوانان نورانى و خوبى كه دارد (این جوانان با این تعداد، غیر از جامعه ما، قطعاً در هیچ جاى عالم وجود ندارد) با این زنان و مردان و مادران و فداكاری‌هاى گوناگونى كه از این مردم سرزده است، استعداد پیشرفت زیادى در زمینه‌هاى مادّى و معنوى، دنیایى و اخروى دارد. این ملت، با استغفار، رحمت الهى را به‌سوى خود جلب كند.

همه استغفار كنید. آن كسانى كه اهل عبادتند، آن كسانى كه در امر عبادت متوسّطند، آن كسانى كه حتّى كاهل در كار عبادتند و فقط به اقلّ واجبات اكتفا مى‌كنند، آن كسانى كه حتّى گاهى خداى نخواسته بعضى از عبادت واجب هم از آن‌ها ترك مى‌شود، همه و همه توجّه داشته باشند كه این رابطه بین آن‌ها و خدا، كار را پیش مى‌برد. از خداى متعال، آمرزش و مغفرت بخواهید و طلب عفو كنید. از خدا بخواهید كه مانع گناه را بردارد؛ این ابر را از مقابل خورشید فیض و لطف و تفضلّات خودش برطرف كند، تا لطفش بر این دل‌ها و جان‌ها بتابد. آن‌وقت ببینید كه تعالى و اعتزازى به وجود خواهد آمد.
خطبه‌هاى نماز جمعه تهران‌؛
28/10/75

 1 نظر
  • 1
  • ...
  • 46
  • 47
  • 48
  • ...
  • 49
  • ...
  • 50
  • 51
  • 52
  • ...
  • 53
  • ...
  • 54
  • 55
  • 56
  • ...
  • 79
مهر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
      1 2 3 4
5 6 7 8 9 10 11
12 13 14 15 16 17 18
19 20 21 22 23 24 25
26 27 28 29 30    

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) شاهد

  • خانه
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پزشکی و سلامت
  • اخبار حوزه
  • مذهبی
  • اخلاق
  • احکام
  • سیاسی
  • پیامهای قرآنی
  • دانلود
  • آشپزی
  • متفرقه
  • وصیت نامه شهدا
  • دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای روزانه


سایت مقام معظم رهبری
سایت دفتر ریاست جمهوری
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
طلبه های زینب شاهد
سبط یهودا

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

آخرین نظرات

  • فرشاد در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • ذره و آفتاب  
    • معاونت پژوهش شاهین دژ
    • ذره و آفتاب
    در یک تکلیف بسیار بزرگ
  • ونوس در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • شيلا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • n در آیا دین اجازه ظلم شوهر به زن را صادر کرده؟!!
  • محمد در دانلود کتاب آیین همسرداری آیت الله ابراهیم امینی
  • عبدالعظیم حسنی (ع)  
    • مدرسه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام
    در کم گوی
  • پگاه در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • افضلي  
    • گلاب اشک
    در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • مظلومی  
    • قدسیه بهشهر
    در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • راحله در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • یاسمن در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • یاسمن در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • عذرا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • نسیم در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • امیررضا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • گروه فرهنگی تبلیغی نحل در کی هست و کی نیست؟!
  • مینا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • بنده خدا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل  
    • مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزّهراء سلام الله علیها شهرستان آمل
    در یک تکلیف بسیار بزرگ

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) شاهد

Items

  • گوشه‌هایی از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، بر اساس بیانات مقام معظم رهبری:
  • منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
  • السلام علیکِ یا بنت رسول الله
  • محورهاى هفتگانه و اسناد و مدارك خطبه فدکیه
  • مصحف فاطمه«س» چيست؟
  • كتابشناسي زن و انقلاب اسلامي
  • ضرورت انقلاب اسلامی
  • مفهوم انقلاب اسلامی
  • نظریات جامعه شناسی از منظر شهید مطهری و علامه طباطبایی
  • نظریات جامعه شناسی از منظر شهید مطهری و علامه طباطبایی
  • داعش و نهضت های نوظهور جامعه اسلامی
  • حجاب
  • کم گوی
  • معجزه امام جواد علیه السلام
  • کی هست و کی نیست؟!
  • عابدترین زنان
  • همه بخوانند!
  • زمان خواب
  • زهرا (س) فصلی از کتاب رسالت
  • خیر و نیکی
  • تماس