اینگونه برای تفریح بروید؟
شیخ ابو حفض نیشابورى یكى از علماى بر جسته اسلامى است . در فصل بهار با تنى چند از اصحاب و شاگردانش براى تفریح به صحرا رفتند. هنگام عبور، خانه اى را دیدند كه در كنارش درخت سبز و خرمى وجود داشت . ابوحفض در آنجا درنگ كرد و با دیده عبرت و اندیشه به آن درخت مى نگریست . در این هنگام پیرمردى مجوس از خانه بیرون آمد و به شیخ گفت : اى كسى كه پیشتاز خوبانى ، آیا میهمانى كسى را كه پیشتاز بدان است مى پذیرد؟
ابوحفض با گشاده رویى گفت : آرى ، آنگاه با همراهان داخل خانه مرد مجوسى شد. یكى از یاران ابوحفض آیاتى از قرآن را تلاوت كرد، سپس صاحب خانه گفت :
مى دانم كه شما غذاى ما را نمى خورید، این چند درهم را بگیرید و بروید بازار و از مسلمانان غذاى خریدارى كرده و بیاورید.
آنها پول را گرفتند و خواستند براى خریدن غذا از خانه بیرون روند، مجوسى به شیخ گفت :
من از تو جدا نمى شوم و از این پس در گروه یاران تو خواهم بود، مگر غیر از این بیش مى خواهى كه بگویم : اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و او مسلمان شد و با اسلام او حدود ده نفر دیگر از بستگانش اسلام آوردند، آنگاه ابوحفض به یاران خود گفت : هر گاه براى تفریح بیرون رفتید، این گونه روید كه برخورد و روش خوبتان موجب گرایش عده اى به اسلام گردد
نام كتاب : عاقبت بخیران عالم
مؤ لف : على محمد عبداللهى