چرا امام زمان(ع) ظهور نمیکند؟
به گزارش ادیان نیوز به نقل از مرکز خبر حوزه، حضرت آیتالله سبحانی در پاسخ سؤالی در خصوص راز تأخیر ظهور حضرت مهدی (عج)، دلایل عقلی و نقلی آن را تبیین کردند.
این استاد برجسته حوزه پاسخ سئوال ذیل را این گونه مرقوم داشتهآند.
*چرا حضرت مهدي(ع) ظهور نميکند؟
پاسخ: برنامه حضرت مهدي(ع) با برنامه پيامبران و ساير پيشوايان يک تفاوت کلي دارد و آن اين که برنامه وي قانونگذاري نيست، بلکه يک برنامه به تمام معني اجرايي در تمام جهان است. به اين معني که او مأموريت دارد تمام اصول تعاليم اسلام را در جهان پياده کند و اصول عدالت و دادگري و حق و حقيقت را در ميان جامعه بشري بگستراند.
روشن است که پياده شدن چنين برنامة انقلابي جهاني، که به وسيله آن اصول عدالت و دادگري و حقّ و حقيقت در ميان همه مردم جهان گسترش يابد، به شرايط و مقدّماتي نياز دارد که تحقق آنها جز با مرور و تکامل همه جانبه اجتماع ممکن نيست; برخي از آن مقدمات عبارتند از:
1. آمادگي روحي
در درجه نخست بايد مردم جهان براي اجراي اين اصول، تشنه و آماده گردند و تا زماني که در مردم جهان تقاضايي نباشد، «عرضه» هر نوع برنامه مادّي و معنوي مؤثر نخواهد بود. قانون عرضه و تقاضا نه تنها در نظام زندگي اقتصادي حکمفرماست، بلکه مشابه اين نظام در عرضه برنامههاي معنوي و اصول اخلاقي و مکتبهاي سياسي و انقلابي نيز حاکم ميباشد و تا در اعماق دل مردم ـ براي اين نوع امور ـ تقاضا و درخواستي نباشد، عرضه آن با شکست رو به رو شده و کاري از پيش نخواهد رفت.
امام باقر(ع) ميفرمايد:
«روزي که قائم آل محمّد(ص) قيام کند، خدا دست خود را بر سر بندگان ميگذارد، در پرتو آن خردها را جمع ميگرداند و شعور آنان به حد کمال ميرسد».[1]
البتّه گذشت زمان و شکست قوانين مادّي و پديد آمدن بنبستهاي جهاني و کشيده شدن بشريّت بر لب پرتگاه جنگ، مردم جهان را به تنگ آورده و آنان را به اين حقيقت واقف خواهد ساخت که اصول و قوانين مادّي و سازمانهاي به اصطلاح بين المللي، نه تنها نميتوانند مشکلات زندگي را حل کنند و عدالت را در جهان حکمفرما سازند، بلکه همين خستگي و يأس، مردم دنيا را براي پذيرش يک انقلاب بنيادي مهيّا و آماده ميسازد و ميدانيم که اين موضوع نياز به گذشت زمان دارد تا تجربههاي تلخ زندگي ثابت کند که تمام نظامات مادّي و سازمانهاي بشري در اجراي اصول عدالت و احقاق حق و برقراري امنيّت و آرامش، عاجز و ناتوان ميباشند و سرانجام بايد بر اثر يأس و نوميدي، اين تقاضا در مردم گيتي براي تحقّق چنان آرمان الهي پديد آيد و زمينه براي عرضه يک انقلاب جهاني به وسيله يک مرد الهي و آسماني، از هر نظر مساعد گردد.[2]
2. تکامل علوم و فرهنگهاي انساني
از سوي ديگر براي برقرار ساختن يک حکومت جهاني بر اساس عدل و داد، نياز فراوان به پيشرفت علوم و دانشها و فرهنگهاي اجتماعي و مردمي است که آن نيز بدون پيشرفت فکري و گذشت زمان، ممکن و ميسّر نميگردد.
برقراري حکومت جهاني که در پرتو آن، در سراسر جهان عدل و داد و قانون حکومت کند و همه مردم جهان از کليه مزاياي فردي و اجتماعي اسلامي بهرهمند گردند بدون وجود يک فرهنگ پيشرفته در کليّه شؤون بشري امکان پذير نيست و هرگز بدون يک فرهنگ کامل، جامه عمل به خود نميپوشد. اين نيز احتياج به گذشت زمان دارد.
3. تکامل وسايل ارتباط جمعي
از طرفی چنين حکومتي به وجود وسايل کامل ارتباط جمعي نياز دارد تا در پرتو آن بتواند مقرّرات و احکام و اصول انساني را از طرق مختلف در مدّت کوتاهي به مردم جهان اعلام کند. اين امر نيز بدون تکامل صنايع انساني و گذشت زمان محقق نميشود.
4. پرورش نيروي انساني
از همه اينها گذشته ، پيشبرد چنين هدفي و پيريزي چنان انقلابي، به يک نيروي فعّال و سازنده انساني نياز دارد که در واقع ارتش انقلاب جهاني را تشکيل ميدهد. تشکيل چنين ارتشي و به وجود آمدن چنين افراد پاکباخته و فداکاري، که در راه هدف و حقيقت از همه چيز بگذرند، به گذشت زمان نياز دارد.
*منطق اسلام در آزمونها
اگر در برخي از روايات ميخوانيم که فلسفة طولاني شدن غيبت امام زمان، همان امتحان و آزمايش مردم است، ممکن است ناظر به همين نکته باشد; زيرا امتحان و آزمايش در منطق اسـلام به معني آزمـونهاي معمولي و کشف امور پنهاني نيست; بلکه مقصود از آن پرورش روحيّات پاک و پديد آوردن حداکثر ورزيدگي در افراد ميباشد.[3]
مجموع اين جهات چهارگانه[4] نياز به اين دارد که زمان قابل ملاحظهاي بگذرد و جهان از بسياري جهات پيش برود; و آمادگي روحي و فکري براي پذيرش حکومت جهاني بر اساس حقّ و عدالت در مردم پديد آيد; آنگاه اين برنامه با وسايل و امکانات خاصّي در سطح جهاني وسيله حضرت مهدي ـ عجّل اللّه تعالي فرجه الشريف ـ پياده گردد و اين است گوشهاي از فلسفة غيبت طولاني امام(ع).
———————————-
پی نوشت ها:
[1] . کافي:1/25، کتاب العقل، ح21.
[2] . يکي از نشانههاي روشن قيام امام زمان که احاديث اسلامي همگي بر آن اتّفاق دارند اين است که سراسر اجتماع بشري را جور و ستم و تعدّي و بيدادگري فرا ميگيرد و ابرهاي يأس و نوميدي زندگي جامعه انساني را تيره ميسازد و در حقيقت فشار ظلم و تعدّي آن چنان بر دوش آنان سنگيني ميکند که انسان را براي پذيرش انقلاب ديگر، انقلابي عميق و بنيادي به دست توانا و نيرومند يک مرد الهي آماده ميسازد.
[3] . تمام آزمونهاي الهي که درباره پيامبران و اولياي وي انجام ميگيرد براي همين منظور است. اگر خدا ابراهيم را با تکاليف و وظايف سنگيني آزمود، چنان که ميفرمايد: «وَإِذِ ابْتَلى إِبْراهيمَ رَبُّهُ بِکَلماتٍٍ فَأَتَمَّهُنَّ» (سوره بقره، آيه 124) براي همين هدف بوده است تا اين رادمرد الهي به قدري در کوران حوادث قرار گيرد که در صلابت و استقامت به صورت فولاد آب ديده درآيد.
[4] . مجموع اين جهات چهارگانه را ميتوان در امور زير خلاصه نمود: 1. تکامل روحي، 2. تکامل فرهنگي، 3. تکامل وسايل ارتباط جمعي، 4. تشکيل يک ارتش انقلاب جهاني از يک جمعيت پاکباخته و فداکار.