شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عج
10 فروردین 1391 توسط فراهانی
تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسی به فكر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای كشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست
برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم
كسی به فكر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم
اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای كشتن تو نیزه هم فراوان است
من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم
من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم
درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا
كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست
برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست