طور سینای عطش
در متون تاریخ و تفسیر ثبت است در روز هفتم محرم موسی با اهل و عیال خود در راه برگشت از مدینه وارد طور سینا شد و در این بیابان تاریک، خود و همراهانش احساس عطش و خستگی و سرما کردند.
موسی به آنان گفت صبر کنید تا آتشی بسازم و به وسیله آن راه و زادی بیابم… و ناگهان صلای «اننی اناالله» موسی را مخاطب ساخت و موسی پیامبر شد اما در طور سینا اگرچه موسی با حال کلیماللهی به رتبه رسولاللهی رسید، ولی خوف و اضطراب در موسی آنقدر موج زد که خدای سبحان خطاب به او فرمود: «لاتخف» موسی نترس!
و همین روز یعنی هفتم محرم به دستور ابن زیاد ملعون، آب بر امام حسین(ع) و اهل و عیالش بسته شد و آغاز عطش در بیابان کربلا یعنی طور سینای عطش اباعبدالله شد.
امام حسین(ع) که در طور سینای عطش تنها در محاصره بود، برعکس موسی هر چه نشانههای الهی برای امتحان و رساندن آن حضرت(ع) به مقام رحمتالله الواسعه، سختتر میشد رضایت و آرامشش بیشتر میشد تا آنجا که امام حسین(ع) مصداق «لاتخف» نشد، بلکه معنای حقیقی «یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک راضیئ مرضیه فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی» گردید.هر منتخبی معجزهای و هر مجتبایی کرامتی دارد و معجزه و کرامت منتخب کربلا حضرت اباعبدالله الحسین(ع) عطش است. زیرا با همین عطش و تشنگی حجت بر همگان تمام میشود و همگان حق را از باطل تمییز دادند و میدهند.
حرامیان کربلا در 7 محرم آب را بر امام حسین(ع) بستند و این در حالی بود که بنا بر ادله ذیل حق چنین کاری نه عقلاً و نه شرعاً و نه عرفاً نداشتند، زیرا همه مردم از کافر تا موحد از عاصی تا متقی در نوشیدن آب در همه حالات اجازه مطلق دارند تا آنجا که فقهای شیعه و سنی متفقالقول و اجماعاً فتوای مشترک دارند که نوشیدن و آب خوردن از نهرهای اشخاص حتی سیراب کردن حیوانات از آن آب جایز است هر چند از مالک اذن نگیرند.
جناب ابن قدامه، از بزرگان فقه اهل سنت در کتاب المغنی و الشرحالکبیر چنین میفرماید: «و ان کان فیه فضل عن شربه و شرب ماشیئ و زرعه و احتاجت الیه ماشیه غیره لزمه بذله بغیر عوض و لکل واحد ان یتقدم الی الماء و یشرب و یسقی ماشیته و لیس لصاحبه المنع من ذلک لما روی ایاس بن عبدالله المزنی ان رسولالله(ص) قال: من منع فضل الماء لیمنع به فضل الکلأ منعه الله فضل رحمته» و در ادامه استناد میکند به این دو روایت عجیب از ابوعبیدئ باسناده عن عمرانه قال: ابن السبیل احق بالماء من البانی علیه «حق ابن السبیل بر نوشیدن آب از مالک آن بالاتر است» و عن بهیسئ قالت: قال ابی یا رسولالله! ما الشیء الذی لا یحل منعه؟ قال «الماء»؛ بهیسه میگوید پدرم از پیامبر سؤال کرد چه چیزی را نمیتوان از هیچ کس به هیچ عنوان منع کرد؟ پیامبر فرمود: «آب».
مرحوم کلینی در کافی از امیرالمؤمنین(ع) نقل میکند اول مایبدء به فی الاخره صدقه الماء؛ این اجر و ثواب را در قیامت به کسانی میدهند که تشنهای را آب داده باشند.
امام صادق(ع) فرمود: بالاترین ثواب این است که جگر تشنهای را سیراب کنید و در روایت دیگر فرمود: حتی اگر آن تشنه نصرانی کافر باشد.دیگر این که در تمام مراتب حقالله اولی بر حقالناس مگر در باب عطش که حقالله هم تعطیل میشود و حق نفس مکلف بر آن برتری میگیرد.
همه فقهای اسلام از شیعه گرفته تا سنی میفرمایند: آنچه که خوف عطش است و وقت نماز فرا میرسد، واجب است انسان وضو را ترک و تیمم کند و حتی فقهای عظام این معنا را تعمیم داده بر حیوانات رام و وحوش صحاری و درندگان یعنی کلام این است که اگر جان ذیروحی در گرو آب است و آب اندک است و البته برای نوشیدن انسان و همراهانش و وضوی آنان آب مکفی است، اما برای حیوانات آب نیست، مکلف حق ندارد وضو بگیرد، بلکه باید تیمم کند و آب را به حیوانات و درندگان بدهد!
بزرگ محدث و فقیه سنی جناب ابن حجر عسقلانی در فتح الباری به شرح صحیح بخاری در تبیین کلام جناب بخاری که میفرماید: اذا خاف العطش تیمم؛ چنین مینویسد: بینالفقها بخوف العطش و لا اختلاف فیه.
جناب ابن قدامه در کتاب المغنی و الشرح الکبیر چنین میفرماید: «منهم علی و ابن عباس و الحسن و عطاء و مجاهد و طاوس و قتاده و الضحاک و الثوری و مالک و الشافعی و اسحاق و اصحاب الرأی و لانه خائف علی نفسه من استعمال الماء فابیح له التیمم و ان خاف علی رفیقه او رقیقه او بهائمه فهو کما لو خاف علی نفسه… و ان وجد عطشان یخاف تلفه لزمه سقیه و یتیمم تا آنجا که مینویسد: آن بغیاً اصابها العطش فنزلت بئراً فشربت منه فلما صعدت رأت کلباً یلحس الثری من العطش فسقته بموقها فغفرالله لها. «زناکاری سگ تشنهای را سیراب کرد خدا به سبب این عمل گناهانش را آمرزید.»
بحث دیگر تشکر و قدردانی در برابر دریافت لطف از دیگران واجب اخلاقی است که در روایت داریم «من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق».امام حسین(ع) در سه جا مردم کوفه را سیراب کرد؛ اول سال خشکسالی که حضرت دعا کرد و باران نازل شد و دوم در جریان جنگ صفین وقتی ابوایوب الاعور السلمی به دستور معاویه ملعون با بیشرمی بر روی مسلمانان کوفه آب را بست، امام حسین(ع) با چند نفر سواره نظام به سمت آنان حمله برد و آب را بر کوفیان آزاد کرد.
سومین صحنه آبرسانی درباره حر و همراهیان کوفی او بود. وقتی حر به همراه کوفیان راه را بر حضرت بستند، وقتی امام حسین(ع) فهمید آنان تشنه هستند، آنان را سیراب کرد تا آنجا که حتی به اسبهای آنها هم آب داد و حتی به آن جوانی که از کوفه نامه محاصره و قتل امام را از سوی عبیدالله بن زیاد برای حر آورده بود هم حضرت آب داد.
لازمه ادب عقلی و حکم شرعی و انصاف عرفی این بود که حداقل همراهان حر در سه روز بستن فرات برای حسین و همراهانش حداقل یک نوبت آب میبردند.
مسئله دیگر اینکه آب فرات ملک شخصی حضرت بود، زیرا فرات مهریه حضرت زهرا(س) است و مهریه مادر به ارث به فرزندانش میرسد.و از همه بالاتر حسین(ع) امام زمان آنان بود و همه آبها و زمینها در تصرف حقوقی امام است.
و کافران کوفی و حرامیان شامی هیچکدام از این معانی را لحاظ و رعایت نکردند و با بیشرمی تمام آب را بر روی حضرت بستند. تا آنجا قساوت و جنایت را پیش بردند که طفل شش ماهه حسین را که از شدت تشنگی و عطش به تلظی افتاده بود، یعنی عطش مانند نوک شعله آتش بر جگرش تازیانه میزد را نه تنها از نوشیدن آب محروم کردند، بلکه با تیر سه شعبه حنجرهاش را پارهپاره کردند و این در حالی بود که حسین(ع) او را بر دست گرفته بود و فریاد میزد «منوا علی ابن المصطفی، ان لم ترحمونی فارحموا هذا الطفل اما ترونه کیف یتلظی عطشا».
جریان عطش بالاترین نماد عاشورای حسین است، زیرا درباره حضرت علیاکبر هم میبینیم آن جوان مؤدب به محضر پدر میآید و عرض میکند: «العطش قد قتلنی و ثقل الحدید اجحدنی هل سبیل الی شربه من الماء».عطش درباره حضرت عباس(ع) که کوفیان ایشان را ابوالقربه، صاحب مشک سقایت عرب مینامیدند هم نمود یافت. او وقتی ناله «وای عمو العطش» کودکان بیپناه و تشنه حسین را شنید، به سمت فرات رفت و به آب نگاه کرد و فریاد زد «فرات، حسین و کودکانش هنوز تشنهاند! و در راه برگشت ساقی عطشان کربلا خود در حالی که از همه تشنهتر بود، بیدست گشت و پرواز کرد.
و تشنگی با حسین چه کرد؟ شیخ جعفر شوشتری مینویسد، تشنگی در چهار عضو آن حضرت بسیار اثر گذاشت، اول لبهای مبارکش که خشک شده بود. دوم جگر آن حضرت که در آخرین لحظات نبرد و در گودال صلا داد «اسقونی قطره من الماء فقد تفتت کبدی کبدی من الظماء» آبم دهید که جگرم پارهپاره شد. سوم زبان مقدس ایشان که از بس به اطراف لبها سائیده بود، زخمی و مجروح شده بود و چهارم چشمان نورانی امام که بر اثر تشنگی تار شده بود و اطراف را خوب نمیدید، حال بینه و بینالسماء والرض کدخان.