چرانماز برای عده ای دشوار است؟
بسم الله الرحمن الرحیم
وَاسْتَعِينُواْ بِالصَّبْرِ وَالصَّلاَةِ وَ إِنَّهَا لَكَبِيرَةٌ إِلاَّ عَلَى الْخَاشِعِينَ
آیه ی ۴۵سوره مبارکه بقره
( و از صبر و نماز يارى بگيريد و البتّه آن جز بر خاشعان بسى گران است)
ضمير (ها) به كلمه (صلاة) بر مىگردد، و اما اينكه آن را به كلمه (استعانت) كه جمله (استعينوا) متضمن آنست بر گردانيم، ظاهرا با جمله (إِلَّا عَلَى الْخاشِعِينَ) منافات داشته باشد،
چرا؟
براى اينكه خشوع با صبر خيلى نميسازد، و فرق ميانه خشوع و خضوع با اينكه معناى تذلل و انكسار در هر دو هست، اين است كه خضوع مختص بجوارح و اعضاى بدنى آدمى است، ولى خشوع مختص بقلب است.
واما خاشع کیست؟
بعد از این آیه خداوند خاشعان را این گونه توصیف می کند:
الَّذِينَ يَظُنُّونَ أَنَّهُم مُّلاَقُو رَبِّهِمْ وَأَنَّهُمْ إِلَيْهِ رَاجِعُونَ
(آنهايى كه مى دانند حتما به لقاى پروردگارشان مى رسند و به سوى او باز مى گردند)
خداونددر جاى ديگر فرموده: (وَ بِالْآخِرَةِ هُمْ يُوقِنُونَ)،
با اين حال چرا در آيه مورد بحث مظنه و گمان به آن را كافى دانسته؟
ممكن است و جهش اين باشد كه براى حصو
ل و پيدايش خشوع در دل انسان، مظنه قيامت و لقاء پروردگار كافى است؟ چون علومى كه بوسيله اسباب تدريجى بتدريج در نفس پيدا ميشود، نخست از توجه، و بعد شك، و سپس بترجيح يكى از دو طرف شك، كه همان مظنه است پيدا شده، و در آخر احتمالات مخالف بتدريج از بين مى رود، تا ادراك جزمى كه همان علم است حاصل شود. و اين نوع از علم وقتى بخطرى هولناك تعلق بگيرد باعث اضطراب و خشوع نفس ميشود، و اين خشوع از وقتى شروع ميشود، كه گفتيم يك طرف شك رجحان پيدا مى كند، و چون امر نامبرده خطرى و هولناك است، قبل از علم به آن، و تماميت آن رجحان، نيز دلهره و ترس در نفس مى آورد!
پس خاشع نیستیم اگر نمازبرایمان گران ودشواراست!
از امام صادق علیه السلام ورحمه فرمود: هر وقت امرى و پيشامدى على (ع) را بوحشت مى انداخت، برميخاست، و بنماز مى ايستاد، و مى فرمود: (اسْتَعِينُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاةِ)، از صبر و نماز كمك بگيريد.۱
۱-فروع كافى ج 3 ص 480 ح 1
تفاسیر:نمونه،المیزان