یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
  • جستجو 
  • آخرین نظرات 
  • خانه 

حجاب

16 شهریور 1394 توسط فراهانی

جایگاه حجاب اسلامی در جامعه اسلامی
سؤال در زمینه حجاب اسلامی همیشه مطرح بوده بالاخص که از زبان سیاسیون دینی این امر هر از چندباری در رسانه ها و جامعه انعکاس پیدا می کند. حجاب در قانون اساسی آمده است و لذا هیچ نهاد سیاسی نمی تواند آن را نادیده بگیرد از طرفی در نهادهای حکومت اسلامی در زمان خلفا هر چند اسلام ظاهری مطرح بوده اما در زمان خلیفه چهارم که امام علی(ع) جایگاه سیاسی یافت حجاب دوباره مسأله حکومت می شود.
اساتید و طلاب را به این امر باید آگاه کرد که حجاب در فقه شیعه بسیار موضوعیت دارد و در انقلاب اسلامی با توجه به این که مذهب رسمی ایران شیعه اثنی عشری است باید در رسانه منعکس شود که حجاب قانونی و الزامی است. و سیاسیون برای منافع زودگذر خود نباید از آن بهره گیری کنند.
یکی از اساتید نظرشان این بود که طبق بی تفاوتی مسئولین به نظریه امر به معروف و نهی از منکر این نهاد قانونی نیز مبهم و معطل قوانین مسکوت مانده در مجلس است و باید طلاب را به این امر نیز آگاه نمود.

 نظر دهید »

کم گوی

26 مرداد 1393 توسط فراهانی

از حکیمی پرسیدند که چرا استماع تو از نطق تو زیادت است ؟ گفت زیرا که مرا دو گوش داده اند و یک زبان ، یعنی دو چندان که می گویی می شنوی …

کم گوی و به جز مصلحت خویش مگوی

چیزی که نپرسند تو از پیش مگوی

از آغاز دو گوش و یک زبانت دادند

یعنی دو بشنو و یکی بیش مگوی

 1 نظر

عابدترین زنان

31 فروردین 1393 توسط فراهانی

امام صادق (ع)  فرمود: هرگاه فاطمه (س) در محراب عبادتش می ایستاد ، نور او برای اهل آسمان می درخشید؛ آن گونه که ستارگان برای اهل زمین می درخشند.

 نظر دهید »

همه بخوانند!

26 فروردین 1393 توسط فراهانی

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 :LatentStyles DefLockedState="false” DefUnhideWhenUsed="true” DefSemiHidden="true” DefQFormat="false” DefPriority="99″ LatentStyleCount="267″> ideWhenUsed="false” QFormat="true” Name="heading 1″ />


به درستی که خداوند تعالی  را فرشته ای است که هر شب نازل می شود و صدا می زند که ای بیست ساله ها جدیت و کوشش کنید و ای سی ساله ها زندگی دنیا شما را فریب ندهد ، و ای چهل ساله ها برای دیدار و لقاء پروردگارتان چه آماده کرده اید ؟ و ای پنجاه ساله ها برای شما ترساننده (آثار مرگ و پیری ) آمده  و ای شصت ساله ها ، موقع درو کشت رسیده (وقت رفتن نزدیک شده ) و ای هفتاد ساله ها شما را می خوانند ، پس جواب دهید . و ای هشتاد ساله ها ، ساعت (آخرعمر) شما آمد و شما غافل هستید ، سپس گویند اگر نبودند بندگان رکوع کننده ، و مردان خاشع ، و اطفال شیر خوار ، و حیوانات چرنده ، عذاب سختی بر شما ریخته می شد.

ارشاد القلوب دیلمیص 46

 نظر دهید »

زمان خواب

23 فروردین 1393 توسط فراهانی

از منظر روایات ، خوابیدن در بعضی زمان ها مذموم و ناپسند و در بعضی زمانها ممدوح و پسندیده است . در برخی اوقات مانند بامداد نهی از خواب و در برخی اوقات مانند خواب قیلوله امر به آن شده است .در تحقیقات علمی نیز ثابت شده است که خواب بیش از 1 ساعت در طول روز باعث افزایش فشار خون ، چاقی و اختلالات حافظه خواهد شد. و چنانچه خواب شبانه با تاخیر انجام شود ، اضطراب ، کاهش قدرت فراگیری ، بی خوابی و خرخر شبانه و اختلات جسمی روی خواهد داد.

چاقی و کاهش توانایی در کنترل فعالیت های روزانه از زمانی رخ می دهد که زودتر از 9 شب و بعد از یک نیمه شب شروع شود و چناچنچه بیداری از خواب ، زودتر از 5 صبح و دیرتر از 9 صبح باشد عوارض فوق بروز خواهد کرد .

خواب از منظر قرآن روایات و علم پزشکی

 نظر دهید »

خیر و نیکی

18 فروردین 1393 توسط فراهانی

درباره خیر ونیکی از امام علی علیه السلام پرسیدند: آن حضرت فرمودند: خیر و نیکی این نیست که ثروت و فرزندت بسیار گردد بلکه خیر این است که بر علم و دانش تو اضافه شود و حلم و بردباری تو بیشتر شود و بر اثر اطاعت و بندگی پروردگارت بر مردم مباهات و سرافرازی کنی .

بحار ج6 ص 28

 نظر دهید »

چرا خدا را می خوانیم و او ما را اجابت نمی کند؟

17 فروردین 1393 توسط فراهانی

از حضرت رسول اکرم (ص) سؤال شد: چرا ما خداوند را می خوانیم و او دعای ما را اجابت نمی کند ، در حالی که خدای تعالی می فرماید مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم ؟ فرمودند برای اینکه دلهای شما به سبب ده چیز مرده است : اول : اینکه خدا را شناختید ولی وظیفه بندگی را انجام ندادید ، دوم: اینکه قرآن را خواندید و به آن عمل ننمودید ، سوم : ادعای دوستی پیغمبر کردید و با فرزندانش دشمنی نمودید ، چهارم ادعای دشمنی شیطان کردید و از او پیروی نمودید پنجم دعوی محبت بهشت کردید و برای آن عملی انجام ندادید ششم ادعای ترس از دوزخ کردید و بدنهای خود را درآن افکندید هفتم : به عیب جویی مردم پرداختید و از عیوب خود غافل ماندید هشتم دنیا را دشمن شمردید و مال و دارایی جمع کردید نهم :به مرگ اقرار نمودید ولی برای آن آماده نشدید دهم : مردگان خود را به خاک سپردید و از آن ها عبرت نگرفتید ، به خاطر همین است که دعای شما مستجاب نمی شود.

 1 نظر

احادیث الطلاب

17 فروردین 1393 توسط فراهانی

چها چیز برای چهار چیز آفریده شده است : 1ـ مال برای انفاق است نه برای امساک و نگهداری 2ـ علم برای عمل است نه برای مجادله  3ـ آدمی برای عبادت آفریده شده است نه برای خوش گذرای 4 و دنیا برای عبرت است نه برای عمارت و آبادانی (احادیث الطلاب)

 نظر دهید »

سرمشق

25 مهر 1392 توسط فراهانی

در میان جوانان هم «الگو» های خوب فراوانی داریم که می توانند سرمشق ما باشند .

آنان که برای لحظه لحظه عمرشان برنامه ریزی می کنند ، آنان که هر کاری را در شان و شایسته خود نمی دانند آنان که حریم قائلند و در زندگی فردی و اجتماعی به خط قرمز هایی معتقدند که نباید از آن فراتر روند . آنان که با هر کس طرح دوستی نمی ریزند ، هرجا نمی روند هر چیز را نمی بینند هر کتاب را نمی خوانند ، هر دعوتی را نمی پذیرند ، هر دستی را نمی فشرند ، هر لبخندی را پاسخ نمی دهند ، آنان که برای سیراب کردن روح تشنه خویش از چشمه ایمان آب می نوشند ، آنان که « خلأ روحی » خود را با « عبادت» و توجه به معنویات پر می کنند . آنان که به خیر خواهی صمیمانه بزرگرترها احترام می گذارند و در کارها با آنان مشورت می کنند اینها همه الگو هستند و کارشان ارزنده است آنان که خود را به خواب می زنند ، بیدارگران نی توانند برایشان کاری کنند .

پیش از آن که بپرسیم «مسئولان برای ما جوانان چه کرده اند و چه می کنند ؟» باید خودمان را هم مسئول «خودسازی» خویش بدانیم و از خودمان بپرسیم : « برای خود چه کرده ایم؟»

 2 نظر

عشق چند حرف دارد؟

04 دی 1391 توسط فراهانی


از پیر زن بی سوادی پرسیدند:
“عشق"چند حرف دارد؟
پیرزن پاسخ داد:4 حرف
همه به او خندیدن
پیرزن پس از کمی فکر پرسید مگر “حسین” چند حرف دارد؟

 2 نظر

ثواب دان ما سوراخ است!

03 دی 1391 توسط فراهانی
http://varesoon.ir/plugins/content/imagesresizecache/bff1cb74de287e52f377bb036e1dfb0b.jpeg



حضرت استاد از زبان استادشان مرحوم آیت الله شیخ علی اکبر برهان نقل می کنند که آن مرحوم می فرمودند: ثواب زیاد است ولی ثواب دان ما سوراخ است، یعنی فلان عمل خوب به جای می آوریم، و در عوض به ما ثواب هم می دهند، ولی عمل حرام دیگری را انجام می دهیم، مثلاً غیبت می کنیم و ثواب ها هم می ریزد و از بین می رود.

 نظر دهید »

اذكاری از آیت‌الله بهجت

03 دی 1391 توسط فراهانی

 

1792131661762178013710883131891174240162120.jpg

کسی که می خواهد روزی اش فراوان شود، این ذکر را بسیار بگوید و در آغاز و پایان آن هم، یک صلوات بفرستد… (اللهم أَغنِنی بِحَلالِِکَ عَنِ حَرامِکَ، وَ بِفَضلِکَ عَمَّن سِواک: خدایا! مرا به وسیلۀ حلالت از حرام خویش بی نیاز کن، و با فضل و بخشش خودت، از هر چه غیر خودت بی نیاز ساز!)[گوهرهای حکیمانه
 سؤال: برای دوری از ریاء چه باید کرد؟
جواب: با عقیدۀ کامل، اِکثار حوقله (یعنی زیاد بگوید: 
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله).[به سوی محبوب
 سؤال: برای درمان عصبانیّت چه کنیم؟
جواب: با عقیدۀ کامل، زیاد صلوات فرستادن: (
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد).[به سوی محبوب:70]
 سؤال: جهت علاج غرور، چه راهی را توصیه می فرمایید؟
جواب: بسمه تعالی، اِکثار حوقله (زیاد گفتن: 
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم). [به سوی محبوب
. سؤال: اینجانب به وسواس مبتلا هستم؛ لطفاً جهت برطرف شدن آن مرا راهنمایی فرمایید!
جواب: اِکثار تهلیل (زیاد گفتن: 
لا إله إلاّ الله)، علاج وساوس است. [به سوی محبوب
. در مورد اذکار و اوراد و قرائت و امثال اینها، انسان همیشه تحرّی [کوشش در جستجو] و مراقبت نماید [که] چه عملی تا چه اندازه موافق با نشاط و حضور قلبی او است، همان را اختیار کند. [به سوی محبوب. در شداید و گرفتاریها، بهترین ذکر این است که از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به ما رسیده: (
لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ إلاّ بِالله العَلیِّ العَظیم لاَمَلجَأ وَ لا مَنجأ مِنَ اللهِ إلاّ إلَیه). [نکته های ناب:72]
. برای دفع بلا و شرّ، این دعا نیز نافع است: (
أَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِِهِ وَ أَمسِک عَنَّا السُّوءَ: خداوندا! بر محمد و آل او درود فرست، و بدی را از ما باز دار!)[در محضر بهجت:
. سؤال: چگونه در تمامی کارها و عبادات، اخلاص را فراموش نکنیم؟!
جواب: بسمه تعالی، در عبادات و تمام کارها اختیاراً راه ندهد، غیر از خدا را و غیر از یاد او را. و همین راهِ منحصر سعادت است![به سوی محبوب
. سؤال: چه کنیم تمرکز فکر پیدا کنیم؟
جواب: اذکاری که برای جمع کردن فکر مؤثر است، مثل: (
لا إله إلاّ الله) را زیاد بگویید.[فیضی از ورای سکوت

 

 نظر دهید »

واجب چیست و واجب تر کدام است؟

02 اردیبهشت 1391 توسط فراهانی
http://img.tebyan.net/big/1390/03/2024124220516384248410481373624515813592.jpg



مولا علی (ع) : شخصی خدمت علی (ع) عرض کرد چهار مسئله دارم فرمود : بپرس اگرچه

چهل مساله باشد.گفت : واجب چیست و واجب تر کدام است؟ نزدیک چیست و نزدیک تر کدام 

است؟ شگفت چیست و شگفت تر کدام است؟ مشکل چیست و مشکل تر کدام است؟ مولا 

علی (ع) فرمودند: واجب اطاعت خداست و واجب تر ترک گناه است ( چون با آلودگی به گناه 

عبادت مورد قبول نیست) نزدیک قیامت است و نزدیک تر مرگ عجیب دنیاست و عجیب تر

علاقه به آن مشکل قبر است و مشکل تر بی توشه رفتن.

 2 نظر

حدیث/ اگر کسی سلام نکرد، جوابش ندهید

01 اردیبهشت 1391 توسط فراهانی


00_sky.JPG

امام حسن مجتبی علیه السلام فرمودند: مَن بَدَءَ بِالکَلام قَبلَ السَّلامِ فلا تُجیبوه

هر کس پیش از سلام گفتن آغاز به سخن کرد، جوابش ندهید.

کشف الغمه، ج۱ ، ص ۲۰۱

***

نخستین کلماتی که در برخورد دو مسلمان با یکدیگر ردّ و بدل می شود ، سلام علیک است. “سلام دادن” از سنتهای مؤکّد دینی و نشانه ی دوستی و خیر خواهی نسبت به طرف مقابل است. آغاز شدن برخورد و ارتباط با سلام، محبت و صمیمیت می آورد.

سبقت در سلام نیز یکی از اوصاف خوب مسلمانی است.

حضرت رسول (ص) عادت داشت در برخورد با دیگران سلام کند و در این کار بر آنان پیشی می گرفت. حتی به کودکان هم سلام می کرد و می فرمود می خواهم این امر در میان امتم رسم و متداول گردد.

این که پیشوای دینی ما فرموده است هرکس پیش از سلام گفتن آغاز به سخن کرد، جوابش ندهید، اهمیت موضوع سلام کردن را نشان می دهد.

سلام از نامهای خداست. وقتی دو مسلمان در برخورد اولیه به هم سلام می کنند، خواستار سلامتی و ایمنی و آسودگی طرف مقابل هستندو به او آرامش خواطر و احساس امنیت می دهند.

سلام دادن نشانه ی تواضع است. در حدیث آمده است: بخیل کسی است که از سلام دادن بخل بورزد.

سلام دادن مستحب و جواب سلام گفتن، واجب است.


 نظر دهید »

دعایی كه قطعا مستجاب می‌شود

01 اردیبهشت 1391 توسط فراهانی

مرحوم آیةالله بهجت رضوان‌الله تعالی علیه، نوعی از دعا را معرفی فرمودند كه در مستجاب شدن آن تردیدی نیست.

این عارف جلیل‌القدر، رحمةالله علیه، در پاسخ به سوالی فرمودند: برخی گمان می‌كنند كه دعا، كار پیرزن‌ها و پیرمردها و عجزه [ناتوانان] است، آنها كه نمی‌توانند در میدان جنگ و جهاد شمشیر بزنند؛ ولی معلوم می‌شود مساله از این بالاتر است! در روایت درباره شرایط استجابت دعا آمده است: “من دعا و هو لایحس سوی الاجابة استجیب له"، یعنی هر كس دعا كند و جز اجابت احساس نكند، دعایش مستجایب می‌شود. 

ایشان در ادامه می‌فرمایند: گویا حالتی در ما پیدا شده شبیه به یاس از اجابت، كه دعای ما فقط به زبان و لقلقه‌ی لسانی است؛ نه دعای برخاسته از دل مطمئن و امیدوار به اجابت. قلب متیقن و دل شكسته‌ای می‌خواهد كه دعایش مثل تیر به هدف برسد، به گونه‌ای كه دعا كنیم و اجابت آن را بفهمیم و یا حداقل به ما وعده‌ی استجابت آن را بدهد، ولو بعد از چهل سال، همچنان كه درباره حضرت یعقوب علیه‌السلام ظاهرا دارد [محقق شد]. 

بنابراین فرموده حضرت‌ آیةالله بهجت، آن دعایی مستجاب است كه دعاكننده در آن مطمئن به اجابت باشد و این امر به قول ایشان قلب متیقن و دل شكسته می‌خواهد. 




(كتاب پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد دوم)

 نظر دهید »

سخنی از آیت الله بهجت...

01 اردیبهشت 1391 توسط فراهانی

آیت الله بهجت


دعا کنید که خداوند از کری و کوری نجاتتان بدهد ،وتا هنگامی که انسان غیر از خدا بخواهد ،هم کور است و هم کر.

- دل آیینه است .غیر خدا را در آن راه ندهید ،که اگر یک لکه کوچک پیدا کند زودنشان می دهد.

- اگر مواظب دلتان باشید و غیر خدارا در آن راه ندهید ،آنچه را که  دیگران نمی بینند شما می بینید،و آنچه را دیگران نمی شنوند شما می شنوید.

- سعی کنید صفات خدایی در شما زنده شود.خداوند کریم است ،شما هم کریم باشید .رحیم است ،رحیم باشید ستار است ،ستار باشید…




ولادت

آیت الله بهجت (ره)

آیت الله العظمی محمد بهجت فومنی در اواخر سال 1334 ه.ق. در خانواده ای دیندار و تقوا پیشه، در شهر مذهبی فومن واقع دراستان گیلان، چشم به جهان گشود. هنوز 16 ماه از عمرش نگذشته بود که مادرش را از دست داد و از اوان کودکی طعم تلخ یتیمی را چشید.

درباره نام آیت الله بهجت خاطره ای شیرین از یکی از نزدیکان آقا نقل شده است که ذکر آن در اینجا جالب می‌نماید، و آن اینکه:

پدر آیت الله بهجت در سن 16-17 سالگی بر اثر بیماری وبا در بستر بیماری می افتد و حالش بد می شود به گونه ای که امید زنده ماندن او از بین می رود وی می گفت: در آن حال ناگهان صدایی شنیدم که گفت:

« با ایشان کاری نداشته باشید، زیرا ایشان پدر محمد تقی است. »

تا اینکه با آن حالت خوابش می برد و مادرش که در بالین او نشسته بود گمان می کند وی از دنیا رفته، اما بعد از مدتی پدر آقای بهجت از خواب بیدار می شود و حالش رو به بهبودی می رود و بالاخره کاملاً شفا می یابد.
چند سال پس از این ماجرا تصمیم به ازدواج می گیرد و سخنی را که در حال بیماری به او گفته شده بود کاملاً از یاد می برد.
بعد از ازدواج نام اولین فرزند خود را به نام پدرش مهدی می گذارد، فرزند دومی دختر بوده، وقتی فرزند سومین را خدا به او می دهد، اسمش را « محمد حسین» می گذارد، و هنگامی که خداوند چهارمین فرزند را به او عنایت می کند به یاد آن سخن که در دوران بیماری اش شنیده بود می افتد، و وی را « محمد تقی » نام می نهد، ولی وی در کودکی در حوض آب می افتد و از دنیا می رود، تا اینکه سرانجام پنجمین فرزند را دوباره « محمد تقی » نام می گذارد، و بدینسان نام آیت الله بهجت مشخص می گردد.

کربلایی محمود بهجت، پدر آیت الله بهجت از مردان مورد اعتماد شهر فومن بود و در ضمن اشتغال به کسب و کار، به رتق و فتق امور مردم می پرداخت و اسناد مهم و قباله ها به گواهی ایشان می رسید. وی اهل ادب و از ذوق سرشاری برخوردار بوده و مشتاقانه در مراثی اهل بیت علیهم السلام به ویژه حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام شعر می سرود، مرثیه های جانگدازی که اکنون پس از نیم قرن هنوز زبانزد مداحان آن سامان است.

باری آیت الله بهجت در کودکی تحت تربیت پدری چنین که دلسوخته اهل بیت علیهم السلام به ویژه سید الشهداء علیه السلام بود، و نیز با شرکت در مجالس حسینی و بهره مندی از انوار آن بار آمد. از همان کودکی از بازیهای کودکانه پرهیز می کرد و آثار نبوغ و انوار ایمان در چهره اش نمایان بود، و عشق فوق العاده به کسب علم و دانش در رفتارش جلوه گر.


- کسی که دنیا را از راه حرام بخواهد ،باطنش سگ می شود .آن که آخرت را بخواهد خنثی است وآن که خدا را بخواهد مرد است.

 نظر دهید »

شعری تکان دهنده درباره امام زمان حضرت مهدی عج

10 فروردین 1391 توسط فراهانی
آقا



تمام راه ظهور تو با گنه بستم
دروغ گفته ام آقا كه منتظر هستم

كسی به فكر شما نیست راست می گویم
دعا برای تو بازیست راست می گویم

اگرچه شهر برای شما چراغان است
برای كشتن تو نیزه هم فراوان است

من از سرودن شعر ظهور می ترسم
دوباره بیعت و بعدش عبور می ترسم

من از سیاهی شب های تار می گویم
من از خزان شدن این بهار می گویم

درون سینه ما عشق یخ زده آقا
ت تمام مزرعه هامان ملخ زده آقا

كسی كه با تو بماند به جانت آقا نیست
برای آمدن این جمعه هم مهیّا نیست

 1 نظر

آدمی و اعمالش ....

10 فروردین 1391 توسط فراهانی



شیخ بهائی می گوید :

آدمی هرگز از زبان مردم آسوده نیست اگر بسیار کار کند می گویند احمق است .

اگر کم کار کند می گویند تنبل است .

اگر مال خود را به دیگران ببخشد می گویند افراط می کند .

اگر جمع گر باشد و خیرش به کسی نرسد می گویند بخیل است .

اگر ساکت و خاموش بماند می گویند لال است و اگر زبان آوری کند می گویند پر گو است .

و لذا باید پیرو حق بود نه دنباله رو زبان مردم.

 نظر دهید »

خوش بینی به خدای تعالی

10 فروردین 1391 توسط فراهانی

http://www.animated-gifs.eu/phone-240x320-rain/0055.gif


امام باقر علیه السلام فرمود: در کتاب على علیه السلام دیدیم که رسولخدا صلى الله علیه و آله

بـالاى مـنبر خویش فرموده : سوگند به خداییکه جز او شایسته پرستشى نیست ، به هیچ مؤ 

منى هرگز خیر دنیا و آخرت داده نشد، جز بسبب خوش بینی اش به خدا و امیدواریش به او و 

حـسن خلقش و باز ایستادن از غیبت مؤ منین و به خدائى که جز او شایان پرستشى نیست ، 

خـدا هـیـچ مـؤ مـنـى را بـعد از توبه و استغفار عذاب نکند، مگر بسبب بدگمانیش به خدا و 

کوتاهى کردن نسبت به امیدوارى به او و بدخلقیش و غیبت مؤ منین را نمودن، و به خدائى که 

جز او شایان پرستشى نیست ، گمان هیچ مؤ منى نسبت به خدا نیکو نشود جز اینکه خدا 

همراه گمان بنده مؤ من خود باشد (هرگونه به او گمان برد، خدا با او رفتار کند) زیرا خـدا کـریـم 

اسـت و همه خیرات بدست اوست ، او حیا مى کند از اینکه بنده مؤ منش بدو گمان نیک برد و او 

خلاف گمان و امید بنده رفتار کند، پس به خدا خوشبین باشید و به سویش رغبت کنید.


 نظر دهید »

از انسانها غمی به دل نگیرید...

10 فروردین 1391 توسط فراهانی




ا
ز انسانهارغمی به دل نگیرید،زیرا خود نیز غمگین اند،با انكه تنهایند ولی از خوذ میگریزند،زیرا به

خود و به عشق خود و به حقیقت خود شك دارند،پس دوستشان بدار اگر چه دوستت نداشته

باشند….!



شادروان دكتر ((علی شریعتی))

 نظر دهید »

الله الله و استجابت دعا

09 فروردین 1391 توسط فراهانی





شخصی در تاریکی شب، در حال دعا با سوز و گداز الله الله می گفت 
شیطان نزد آن دعا کننده آمد و گفت: 
آن قدر الله الله می گویی و جواب نمی شنوی. چرا اصرار می کنی؟ 
این همه سوز و دعای بی اثر بس است.
آن شخص ناامید و افسرده شد و دلش شکست. 
در عالم خواب حضرت خضر را دید که به او فرمود: 
چه شده الله الله نمی گویی مگر از راز و نیاز پشیمان شده ای؟ 
آن شخص گفت: آخر هر چه می گویم، جواب نمی شنوم، بنابراین ناامید شده ام. 
حضرت خضر فرمود: مگر باید جواب خدا را از در و دیوار بشنوی؟ 
همین که الله الله می گویی معنایش این است که 
جذبه ای خدایی تو را خوانده و از جانب معشوق تو را به خود کشانده است.

نی، که آن الله تو، لبیک ماست
آن نیاز و سوز و دردت، پیک ماست.
ترس و عشق تو کمند لطف ماست
زیر هر یا رب تو لبیکهاست.

پس از این معانی و هشدار، فهمید آن ندا از شیطان است و نباید ناامید از حق شد 
که این الله الله دلیل راه یابی و پذیرش به آن درگاه است.

 8 نظر

اگر خدا را باور كنم...

09 فروردین 1391 توسط فراهانی

ملاک و معیار آدم شدن





حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) می فرمودند:«پنبه‏ای به یك گوش داخل كن تا آن‌چه را می‏شنوی، اندكی بماند و از گوش دیگر بیرون نرود». عیب ما همین است كه سخن انبیا و معصومین(علیهم‌السلام) را نمی‏شنویم. اندكی باید دل داد، او خود دلبری خواهد كرد!


فقط باید روكنیم!

كتاب «الطریق الی الله» نوشته مرحوم شیخ حسین بحرانی ‏رحمه‌الله است. كه به «سلوك عرفانی» ترجمه شده است. معمولاً به دوستانم سفارش می‏كنم آن‌را تهیه كنند. او می‏نویسد رسیدن به خدا بسیار آسان است چون خداوند، خود به ما نزدیك است؛ «َنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَیْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِیدِ؛ ما از رگ‏گردن به او نزدیكتریم»1. از جمله نكاتی كه از این آیه شریفه می شود استفاده کرد این است که گویا آیه می فرماید: ارتباط ما با خدا این‌گونه است كه اگر خدا در نقطه‏ای از روی زمین ایستاده باشد و من پشت او باشم، باید دور كره زمین راه بروم، تا به او برسم! و حال آن‌كه اگر روی خود را برگردانم، خیلی آسان‏تر به او می‏رسم.گاه خود ما اعمال و كارها را سخت می‏كنیم!

امام سجاد (علیه‌السلام) می‏فرماید: تو از خلق خود پنهان نیستی، مگر این‌كه اعمال خراب آن‌ها میان تو و آن‌ها فاصله ‏شود. یكی از آن اعمال همین است كه اشتباه می‏رویم و دور كره زمین را می‏چرخیم، ولی روی خود را بر نمی‏گردانیم. «وجه‌اللهی كه اولیا به آن رو می‏كنند، كجاست؟» هر طرف روكنیم، وجه اللّه همان طرف است. فقط باید روكنیم!

گمان می‏كنم كلید درمان رذائل همین است؛ اگر خدا را باور كنم، دیگر غیبت نمی‏كنم، تهمت نمی زنم، حسودی نمی‏كنم. مثلاً اگر دوستان تعریف می‏كنند كه آقای فلانی مرد خیلی خوب و باسوادی است، فوراً می‏گوییم: «بله! اما موفق به نماز شب نیست!» این گفته یعنی: من موافقم؟! یا نه می‌خواهم او را زمین بزنم؛ چون فكر می‏كنم، بناست محبوب‏تر از من شود! اگر دنبال محبوبیت هستیم، باید دیگران را رها كنیم و دنبال كسی كه محبوبیت را اعطا می‏كند، برویم.

اگر با این دیدگاه جلو رفتیم، خواهیم دید كه ترسی از گذشته و آینده نداریم. راحت زندگی می‏كنیم، چون یكی هست كه همه كاری از او برمی‏آید. فقط كافی است من اندكی ارتباط داشته باشم.

طریق بندگی

از آیت اللّه عراقی (رحمه‌الله) و اخیراً از جناب آیت اللّه سید عباس كاشانی (دامت بركاته) شنیدم كه می‏فرمودند: با بزرگان، آیت اللّه بروجردی (رحمه‌الله) را از منزل تا مسجد اعظم تشییع كردیم. برای خاك‌سپاری. فقط علما و مراجع را راه دادند و جلوی راه را برای دیگران بسته بودند. من همراه علما به داخل رفتم.

فردی برای تلقین آقای بروجردی‏ (رحمه‌الله)، داخل قبر شد. بعد از چند لحظه بالا آمد و گفت: من نمی‏توانم! گفتند: چه شد؟ گفت: آقای بروجردی با من تكرار می‏كند؛ می‏ترسم! به فرد دیگری گفتند تلقین را بخواند، وقتی داخل شد سریع از قبر بیرون آمد و گفت: آقای بروجردی با من تكرار می‏كند. ما عادت كرده‏ایم مرده‏هایی كه دفن می‏كنیم، باید مرده باشند! ولی آقای بروجردی زنده است. آقای عراقی ‏(رحمه‌الله) گفت: من تلقین را می‏گویم. داخل قبر شدم و گفتم.

گمان نكنیم، او الان در قبر «لا اله الا الله» می‏گوید، بلكه او عمری با این ذكر می‏زیست. ناگهانی نیست. وقتی روز عید غدیر، پسری آیه سجده‌دار خواند، آقای بروجردی‏ رحمه‌الله با لباس عید، به زمین افتاد و سجده كرد. بنده بود و بندگی را می‏دانست. باید بندگی كرد تا به انسان همه چیز را بدهند.

بسیار عجیب است، زمانی كه من و شما را داخل قبر می‏گذارند، می‏گویند: «اسمع، افهم؛ بشنو و بفهم!» این گوش ما شنوا نیست. حضرت امام‏خمینی ‏(قدس‌سره) بارها در كتاب «چهل حدیث» به این مضمون می‏فرمایند: «ای برادر، این پنبه را از گوش خود بیرون كن، می‏خواهم دو كلمه حرف بزنم…» حضرت آیت الله بهجت (رحمه الله) گونه دیگری می فرمودند:«پنبه‏ای به یك گوش داخل كن تا آن‌چه را می‏شنوی، اندكی بماند و از گوش دیگر بیرون نرود». عیب ما همین است كه سخن انبیا و معصومین (علیهم‌السلام) را نمی‏شنویم. اندكی باید دل داد، او خود دلبری خواهد كرد!

به‌راستی می‏خواهیم به كجا برسیم؟ قصد كجا كرده‏ایم؟ پدری وصیت كرده بود: «پسرم اگر می‏خواهی قمارباز شوی، ایرادی ندارد ولی فقط با رئیس قماربازها، قمار كن!» وقتی آن پسر خواست قمار كند، رفت سراغ رئیس قماربازها. دید لباس مندرس و خانه كوچكی و… گفت: تو كه رئیسی، این چه وضعی است؟ گفت: همه را باختم. آن پسر با خود گفت: كاری كه به این جا ختم شود، دنبال نمی‏كنم.

ما استعداد رسیدن به انسان كامل را داریم. در همه ما استعداد خلیفه اللهی بالقوه وجود دارد. این استعداد در ائمه معصومین ‏علیهم السلام به فعلیّت رسیده است.

———————-

1. سوره ق آیه 16




 نظر دهید »

اصلاح نفس

11 اسفند 1390 توسط فراهانی

ما می خواهیم هر چه دلمان می خواهد بکنیم، اما دیگران حق ندارند، به ما اسائهای بکنند؛ ما خودمان، به نزدیکانمان، دوستانمان، هر چه بکنیم، بکنیم،


اما دیگران،دشمنان، حق ندارند به ما اسائه ای بکنند.
آخر ما اگر خودمان را درست بکنیم، خداکافی است، خدا هادی است. ما خودمان را نمی خواهیم درست بکنیم، اما از کسی هم نمیخواهیم آزار ببینیم. آنهایی که طبعشان آزار است، کار خودشان را می کنند، مگر اینکهیک کافی و یک حافظ جلوگیری بکند.
ما می خواهیم اگر دلمان خواستدروغ بگوییم، اما کسی به ما حق ندارد دروغ بگوید؛ ما ایذاء بکنیم دوستان خودمان را،خوبان را، اما بدها حق ندارند به ما ایذاء بکنند.
بابا با خدا بساز، کار رادرست می کند. چرا در خلوت و جلوت، دلت هر چه می خواهد می کنی؟

[اینجا] دار امتحان است، شما در فکر این باشید که خودتان را اصلاح بکنید، مابین خودتان و خدایتان عایقی، مانعی پیدا نشود. اگر اصلاح کردید، رفع مانع کردید بینخودتان و خدا و وسائط [ انبیاء و اوصیاء] خدا اصلاح می کند ما بین شما و خلق.
حالا که این کارها را کرده ایم، باید توبه بکنیم، باید تضرع کنیم،با آن باب عالی و باب اعلی، باید به سوی او برویم [تا] ما را نجات بدهد، اول از شرخودمان و داخله خودمان، بعدها از شر خارجیها « أعدی عدوک نفسک التی بین جنبیک » اینشهوات، این غضبهای بیجا، این شهوات بیجا، همه اش جنود شیاطین اند، جنود کفارنداینها، که در داخله خود آدم [هستند].
بالاخره، حالا که کار را به اینجارساندیم، خودمان می دانیم دوایش استغفار است،[آیا استغفار] می کنیم؟
چاره اینیست از اینکه باید به سوی خدا برویم، اگر به سوی خدا نرفتیم موانع هم اگر رفعبشود، موقتاً رفع می شود، دائماً رفع نمی شود.
تا خودمان را اصلاح نکنیم و با خدا ارتباط نداشته باشیم، با نمایندگان خدا ارتباطنداشته باشیم، کارمان درست نمی شود؛ امروز تا فردا، تا پس فردا، این که کار نشد.
تا رابطه ما با ولی امر، امام زمان صلوات الله علیه قوی نشود، آیا کار مادرست می شود بدون اصلاح نفس؟

ما از خودمان هم باید بترسیم.

بابا بترس برای دین، بترس برای خدا، افسار خودت را نده به کسی که نمی شناسی، او را معیت نکن، کاملاً دور خودت را حفظ کن.
باز هم نمی ترسیم از کسی! آیا توکل ما بر خدا زیاد است یا قوت ایمان ما زیاد است!! آری کسی نمی تواند ما را گول بزند!! بابا، از دوستان شما به شما مواصلت می کنند. نه از دشمنهای شما.

در خلوتمان با خدا، تضرعاتمان، توبه مان، نمازهایمان، عباداتمان، مخصوصاً دعای شریف « عظم البلاء و برح الخفاء » را بخوانیم؛ از خدا بخواهیم برساند صاحب کار را؛ با او باشیم. حالا اگر رساند؛رساند ! اگر نرساند، دور نرویم از کنار او، از رضای او دور نرویم. او می بیند، او می داند حرفهایی که ما به همدیگر می زنیم. او عین الله الناظره [است] و جلوتر از ماها می شنود حرف ما را؛ بلکه خودمان که حرف می زنیم این صدا از لب می آید به [طرف] گوش، فاصله ای دارد، او جلوتر از این فاصله، حرف خودمان را می شنود، از خودمان، کلام خودمان را؛ آنوقت [آیا] ما می توانیم کاری بکنیم که او نفهمد؟ می توانیم کاری بکنیم که او نداند؟

 نظر دهید »

چگونه با غرائز جنسی برخورد کنیم؟

09 اسفند 1390 توسط فراهانی
حجت الاسلام و المسلمین قرائتی در پاسخ به این سوال که  «چگونه با غرائز جنسی برخورد کنیم؟» پاسخ داده است: «این غرائز را خداوند در انسان آفریده و لذا سرکوب آن جایز نیست، بلکه باید آن را کنترل و مهار کنیم. وجود غرائز برای حفظ و بقا و تکامل نسل بشر ضرورت دارد. اگر شکم نباشد، انسان از گرسنگی می میرد، اگر غضب نباشد، انسان از خود دفاع نمی کند و اگر شهوت نباشد، نسل بشر قطع می‌گردد. ولی برای ارضای غرائز باید مسیر صحیح طی شود. غرائز مثل کپسول گاز هستند که اگر از طریق صحیح وارد اجاق گاز شود، نتیجه اش حرارت و پخت و پز است، ولی اگر بدون کنترل باشد، انفجار و خطر را در پی خواهد داشت.

خودآرایی برای زن یک غریزه است، این غریزه اگر در خانه به کار گرفته شود زندگی را شیرین و پر محبت خواهد کرد، اما اگر این خودآرایی در خیابان انجام گرفت، سبب متزلزل کردن خانواده های دیگر خواهد شد. مردی که در خیابان صدها زن آرایش کرده می بیند، وقتی به خانه بر می‌گردد نسبت به همسر خود علاقه چندانی نشان نمی دهد، زیرا جلوه‌های خیابانی علاقه او را نسبت به همسرش متلاشی کرده است.

به علاوه این جلوه‌ها در دل افرادی که ازدواج نکرده اند طوفانی بر پا می کند که یا او را مثل شمع آب می کند و می سوزاند و یا او را به فکر تجاوز و سوءقصد می اندازد و آثار سوئی همچون فرار از خانه، تهدید، خود کشی، امراض مقاربتی و روانی و بچه‌های سر راهی را به دنبال دارد.


 2 نظر

باغ خدا، دست خدا، چوب خدا

09 اسفند 1390 توسط فراهانی

مردی در یك باغ درخت خرما را با شدت تكان می داد و بر زمین می ریخت. صاحب باغ آمد و گفت ای مرد احمق! چرا این كار را می كنی؟

00000Q85.jpg
دزد گفت: چه اشكالی دارد؟ بنده خدا از باغ خدا خرمایی را بخورد و ببرد كه خدا به او روزی كرده است. چرا بر سفره گسترده نعمت های خداوند حسادت می كنی؟


صاحب باغ به غلامش گفت: آهای غلام! آن طناب را بیاور تا جواب این مردك را بدهم. آنگاه دزد را گرفتند و محكم بر درخت بستند و با چوب بر ساق پا و پشت او می زد. دزد فریاد برآورد، از خدا شرم كن. چرا می زنی؟


صاحب باغ گفت: این بنده خدا با چوب خدا در باغ خدا بر پشت خدا می زند. من اراده ای ندارم. كار، كار خداست. دزد كه به جبر اعتقاد داشت گفت: من اعتقاد به جبر را ترك كردم تو راست می گویی ای مرد بزرگوار نزن. بر جهان جبر حاكم نیست بلكه اختیار است اختیار است اختیار.


منبع: مثنوی معنوی

 1 نظر

ساحل عبادت از حضرت آیه الله بهجت(ره)

02 اسفند 1390 توسط فراهانی
228196130240129173212159173254178888135108187.gif


آنچه پیش رو دارید، پاسخهای شفاهی عارف بزرگ حضرت ایت الله العظمی بهجت(ره)است كه به شما خوانندگان گرامی تقدیم میشود.

خوابم زیاد و نماز صبحم را در آخرین دقیقه میخوانم، چه چاره ای كنم؟

كم آب بخورید. [خوردن آب زیاد، مایعات و مصرف ماست و دوغ در شب موجب سنگینی خواب میشود.]

در اثر سجده زیاد، گاهی علامت مهر بر روی پیشانی میماند، ایا این حالت ریا محسوب میشود؟

سجده طولانی از عباداتی است كه كمر شیطان را میشكند. اما كسی كه سجده طولانی انجام دهد باید مواظب باشد كه مرتكب ریا نشود. بعد از سجده باید جلو ایینه بایستد و ببیند ایا جای مهر در پیشانیاش نقش بسته است یا نه، اگر نقش بسته بود، مقداری بمالد تا به صفت رذیله مبتلا نشود1.

برای رفع تنبلی و كسالت در عبادات چه باید كرد؟

در اوقات نشاط، مشغول به عبادت مستحب شوید، و در اوقات كسالت اقتصار بر واجبات نمایید2. [یعنی در اوقات كسالت به همان واجبات اكتفا كنید.]

برای توفیق نماز شب چه كنیم؟

با قرائت آیه آخر سوره كهف و اهتمام به این امر و اگر علاج نشد، تقدیم بر نصف میشود3. [به نیت بیدار شدن ساعتی خاص، مداومت به قرائت آیه آخر سوره كهف نماید و اگر نتیجه نداد، نماز را قبل از نیمه شب به جا آورد.]

برادری دارم كه به هیچ وجه نماز نمیخواند و رفیق ناباب دارد و هرچه او را موعظه میكنیم گوش نمیدهد. لطفاً یك راه صریح نشان دهید؟

بعد از نماز جعفر طیار علیهالسلام، برای هدایتش دعا كنید و در سجده آخر برای این مقصد دعا نمایید و تباكی كنید (خود را به حالت گریه درآورید)4.

چه كنیم تا نماز صبح مان قضا نشود، چون گاهی نمازمان قضا میشود و ما ناراحت میشویم؟

كسی كه باقی نمازهایش را در اول وقت بخواند خدا او را برای نماز صبح بیدار خواهد كرد5.

برای ازدیاد محبت به حضرت ولی عصر (عج) چه كنیم؟

گناه نكنید و نماز اول وقت بخوانید.

حضرت امام خمینی رحمه الله در یكی از سفارشات اخلاقی خود فرمودند: نمازهای یومیه را در اوقات پنجگانه بخوانید. چگونه میتوان نمازها را طبق فرمایش ایشان در پنج وقت خواند. اگر شما خود از جهت اخلاقی در این زمینه نظری دارید بفرمایید؟

نماز را در یك وقت مشترك خواندن، مانعی ندارد. ولی اگر كسی بخواهد همه را وقت فضیلت بخواند، ظهر را كه اول وقت خواند، عصر را بعد از سه ساعت و عشاء را بعد از یك ساعت و نیم از مغرب گذشته، بخواند6.

برای دوری از ریا چه باید كرد؟

با عقیده كامل، اكثار «حوقله» كند (یعنی زیاد بگوید: لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم).

گاهی اوقات در عبادات ریا میكنم و بعداً سخت رنج میبرم، علاج آن چیست؟

علاج این است كه ریا بكند، ولی اگر در مقابل، شاه و گدا است، ریا برای شاه بكند، فافهم ان كنت من أهله. [یعنی برای بندگان خدا ریا نكند بلكه عبادت را برای اینكه خدا ببیند انجام دهد].

 3 نظر

جملاتی ا زپیر طریقت

15 بهمن 1390 توسط فراهانی
(g,*

* آیا می‌توانیم سالم بار به منزل ببریم و در عین حال به امور مسلمانان و مؤمنین بی‌تفاوت باشیم؟ آیا امکان دارد بدون اهتمام به امور مسلمانان به مقصود برسیم؟


* توسلات خیلی نافع است. به این امام‌زاده‌ها زیاد سر بزنید. این بزرگواران همچون میوه‌ها که هر کدام یک ویتامین خاصی دارند، هر کدام‌شان خواص و آثاری دارند.


* قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید تا برای شما امضا کنیم که امام زمان«عج» آنجا هست.


* اگر بی‌تفاوت باشیم و برای رفع گرفتاریها و بلاهایی که اهل ایمان بدان مبتلا هستند دعا نکنیم، آن بلاها به ما هم نزدیک خواهد بود.


* خدا نکند حرام در نزد انسان زینت داده شود! این یک بیماری قلبی است که انسان به آن مبتلا می‌شود که با وجود راههای حلال که نیازش را برآورده می‌کند خود را به حرام گرفتار می‌نماید.


* با رعایت اخلاقیات و رفتار صحیح اسلامی، افراد غیرمسلمان هم به اسلام و مسلمانها گرایش پیدا می‌کنند.

 نظر دهید »

خدا اینطورگناهان مومنان رامی بخشد

15 بهمن 1390 توسط فراهانی

شیفته محبوب



یونس ابن یعقوب از امام صادق علیه السلام نقل کرده است که:‏
‏[در خصوص مومنان] هر بدنی که چهل روز آسیبی به آن وارد نشود، ملعون است و دور از رحمت خداوند.‏
گفتم: واقعاً ملعون است!؟
فرمود: بله.‏
گفتم: واقعاً!؟
باز فرمود: بله.‏

پس چون امام(ع) سنگینی مطلب برای من را مشاهده کرد، فرمود:‏
ای یونس! از جمله ی بلا و آسیب به بدن، همین خراش پوست و ضربه خوردن و لغزیدن و یک سختی و خطا کردن و پاره شدن بند کفش و چشم درد و مانند اینها است [نه لزوماً مصیبت های بزرگ].‏
مومن نزد خداوند با فضیلت تر و گرامی تر از آن است که بگذارد چهل روز بر او بگذرد و گناهانِ او را پاک ننماید؛ ولو به یک غم پنهان در دل، که او نفهمد این غم از کجا حاصل شده است. ‏

به خدا قسم، وقتی یکی از شما سکه های درهم را در کف دست وزن می کند و متوجه نقصان آن شده و غصه دار می شود، سپس دوباره وزن می کند و متوجه می شود که وزنش درست بوده، همین غصه ی کوتاه و گذرا، موجب آمرزش برخی از گناهان اوست.‏



الوسائل : ۱۱ / ۵۱۸ ج ۷ والبحار : ۷۶ / ۳۵۴ ج ۲۱ عن کنز الکراجکی : ص ۶۳ بإسناده عن یونس بن یعقوب


 1 نظر

با یک گل بهار میشود

28 دی 1390 توسط فراهانی

می گوید: با یک گل بهار نمی شود، می گویم: شکفتن یک گل، بهانه ای است برای شکفتن همه گل ها.

یک گل اگر می شکفد، پس خاک هست، آب هست، خورشید هست و گل های دیگر هم می شکفند. بوی خوش شکفتن یک گل، دل همه جوانه ها را به هوس روییدن و شکفتن می اندازد.

باور نمی کنم که با یک گل بهار نشود. من سعی می کنم، همت می کنم، خوبی ها را باور می کنم و به یاریشان می روم و می شکفم.

من همه خوبی ها را در شکفتنم به تصویر می کشم. بگذار گل شکفته وجود من، هم رنگ جماعت سرد و خاموش نباشد.

چه چیزی از این شیرین تر و زیباتر. من در آینه خوبی ها و نکویی ها، و در جاده آسمانی خداجویی می شکفم و ایمان دارم که با بوی خوش شکفتن یک گل، دل همه جوانه های خفته در خواب بیدار می شود، می روید و می شکفد.


تو هم باور کن که با شکفتن گل وجود تو در زلال خوب بودن
و آسمانی بودن، بهار می آید.

 5 نظر

ذکر خدا

28 دی 1390 توسط فراهانی


الا بذکر الله تطمئن القلوب



ذكر خدا الهام ‏بخش قلوب


با نگاهى بر تعالیم مبین دین اسلام و احادیث وارده از معصومین (ع) درمى ‏یابیم كه ارزش هیچ چیز بالاتر از یاد خدا نیست. هدف از خلقت جهان هستى، عبادت پروردگار عالمیان است و آن چیزى جز زنده نگاه داشتن یاد خدا در زندگى افراد بشر نمى ‏باشد.

رفع همه گرفتارى‏ها و مشكلات در ذكر خدا نهفته است و رویگردانى از این امر مهم آدمى را در عسرت و تنگى قرار مى‏ دهد، به طورى كه زندگى بر او تنگ م ى‏شود و نه تنها از هدف اصلى در این جهان باز مى ‏ماند، بلكه در آخر عمر نیز با خسران و پشیمانى، حسرت روزهایى را مى ‏خورد كه دیگر راه بازگشتى به آنها نیست.

ذكر خدا مرتبه ‏اى است بس والا كه به فرموده امام سجاد (ع) :
«اگر واجب نبود پذیرش دستورت، منزهت مى ‏دانستم كه نامت را بر زبان آرم، با آنكه ذكرى كه از تو مى ‏كنم، به اندازه من است نه به اندازه تو»!



 نظر دهید »

ثروتمند شدن با صلوات

28 دی 1390 توسط فراهانی
صلوات

در میان بنى اسراییل، شخصى كشته شد كه قاتل او معلوم نبود، خداوند وحى فرستاد كه گاوى را با صفات مخصوصى كشته، یكى از اعضاى او را بر بدن مقتول بزنند تا او خبر از قاتل خود دهد. آن گاو نزد جوانى از بنى اسراییل بود كه خداوند به این جوان عنایت كرد و صلوات را به او تعلیم داده بود.

آن جوان در خواب دید كه به او امر شد كه گاوش را نفروشد، مگر به امر مادرش . آن جوان از خواب برخاست، بنى اسراییل نزد او آمدند تا گاو را از او بخرند، مادر جوان گفت: باید پوست این گاو را پر از طلا كنید تا آن را به شما بفروشیم . آنها راضى شده، گاو را خریدند، سپس او را كشته و یكى از عضوهاى بدنش را بر پیكره مرده زدند. آن مرده زنده شد و خبر داد كه قاتل او پسر عمویش است .

بنى اسراییل گفتند: نمى‌دانیم كه كدام عجیب‌تر است: زنده شدن این جوان یا ثروتمند شدن این مرد.

خداوند به حضرت موسى (علیه السلام) وحى كرد كه: به بنى اسراییل بگو كه اگر مى‌خواهند زندگى دنیایى آنها نیكو گردد و در آخرت نیز بهشت نصیب آنها گردد، ذكرى را بگویند كه این جوان بدان تمسك جست و آن صلوات بر محمد و آل محمد علیهم السلام مى‌باشد.

آن جوان به موسى (علیه السلام) گفت: من چگونه این اموال را از شر حسودانم و دشمنانم حفظ نمایم؟

موسى گفت: بر اموالت صلوات بر محمد و اهل بیت طاهرینش بفرست تا خداوند ضرر هر دشمن و حسودى را از تو دفع نماید.بنى اسراییل نزد موسى آمدند و گفتند: ما همه اموال خود را به این جوان بخشیدیم، دعایى كن كه خداوند نیز به ما روزى گسترده عنایت فرماید.

موسى گفت: شما نیز به انوار مقدس اهل بیت توسل جویید و بر محمد و اهل بیت او صلوات بفرستید. آنها نیز چنین كردند، سپس حق تعالى وحى فرستاد به موسى (علیه السلام) كه: در فلان خرابه هزاران دینار طلا وجود دارد، آن را میان خود قسمت نمایید.

این فراوانى مال، به سبب بركت صلوات بر محمد و اهل بیت او حاصل شد.

منبع:

آثار و بركات صلوات در دنیا، برزخ و قیامت، عباس عزیزى .

 2 نظر

کیفر در دنیا

25 دی 1390 توسط فراهانی



پیامبر خدا صلى‏ الله ‏علیه و ‏آله و سلّم :
سه گناه است كه كیفرشان در همین دنیا مى‏رسد و به آخرت نمى‏افتد :
آزردن پدر و مادر ،
زورگویى و ستم به مردم
و ناسپاسى نسبت به خوبیهاى دیگران .



أمالی المفید : 237 / 1
منتخب میزان الحكمة : 222

 1 نظر

تسلط خدا برانسان

25 دی 1390 توسط فراهانی
پیامبر بزرگوار اسلام صلوات الله علیه و آله:

خداوند هیچ کس را بر انسان مسلط نمی‌کند مگر کسی که انسان از او می‌ترسد

و اگر آدمی جز از خدا نترسد خداوند جز خودش کسی را بر او مسلط نمی‌کند.

کنزالعمال حدیث 5909

 1 نظر

پاسخ آیت الله بهجت درباره وجود امام زمان (عج) در جزیره برمودا

10 دی 1390 توسط فراهانی

حضرت آیت الله العظمی بهجت (ره) در پاسخ به سوالی درباره وجود امام زمان (عج) در مثلث برمودا فرموده‌اند: «امام ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر کجا باشد، آنجا خضراء است.»سوال: اخیرا کتابى نوشته شده درباره مثلث برمودا که مولف در آن سعى کرده که اثبات کند جزیره خضرائى که در روایت دارد که در آنجا با امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ ملاقات حاصل شده، (۱)‌‌ همان مثلث برمودا است. آیا این تطبیق درست است و آیا جزیره برمودا‌‌ همان جزیره ى خضراء است؟

جواب معظم له: «امام ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ در هر کجا باشد، آنجا خضراء است. قلب مومن جزیره خضراء است، هر جا باشد حضرت در آنجا پا مى‌گذارد.قلب‌ها از ایمان و نور معرفت خشکیده است. قلب آباد به ایمان و یاد خدا پیدا کنید، تا براى شما امضا کنیم که امام زمان ـ عجّل اللّه تعالى فرجه الشّریف ـ آنجا هست.»


۱. ر. ک: بحارالانوار، ج ۵۲، ص ۱۵۹.

 4 نظر

سلام علیکم یعنی خدا بالا سرته

10 دی 1390 توسط فراهانی

ajw4geucf28ypkraihzt.jpg

شما داری تو اتوبان به سرعت میری


ماشین مقابل برات هی چراغ میزنه . یعنی داره بهت تذکر میده که جلوتر پلیس هست ، تا حواست باشه سرعتت بیجا نباشه، سبقتت بی جا نباشه، کمرندتو بزنی. با تلفن حرف نزنی و . . .  


√
به حاج اقا دولابی گفتن سلام علیکم یعنی چی؟


گفت مگه قرآن نمیخونین! 
سلام اسم خداست
علیکم هم دوتا کلمه ست. علَی (یعنی بالا) کُم (یعنی شما(
سلام علیکم یعنی خدا بالا سرته. 


√
سلام یک تذکره!!

داره مثه همون ماشینه برات هی چراغ میزنه که رفتار سالم داشته باشی! 


√
چون طرف مقابلت کار خوبی کرده در حقت و دعوتت کرده به خوبی


به شما هم واجب میشه خوبیشو با خوبی جواب بدی. 
پس تو هم بهش سلام میدی. یعنی تو هم مراقب باش . خدا بالا سر تو هم هست!

 2 نظر

چرا نمازها اثر لازم را در ما ندارند ؟

18 آبان 1390 توسط فراهانی


الف) مراحل قبل از نماز :

1-     توجه به شرایط مانند لباس و مکان مباح

2-     وقت شناسی و دقت در وقت

3-  انتظار برای نماز، چنانچه امکان باشد، مناسب است انسان اندکی قبل از وقت و شروع نماز به مسجد برود و به انتظار بنشیند و خود را برای خواندن نماز آماده کند .

4-  تفکر و اندیشه در عین حال که منتظر وقت نماز است، می تواند فکر و اندیشه خود را درباره اهمیت و اسرار این عبادت سازنده به کار گیرد .

5-     دقت و توجه کافی در هنگام وضو گرفتن، یعنی وضو را با شادابی کامل بگیرد و دعاهای آن را بخواند.

6-  اذان و اقامه : گفتن اذان و اقامه و تأمل و اندیشه در معانی ذکرها و عبارت های آن، نقش ویژه ای در خشوع و خضوع انسان و اقامه نماز آگاهانه دارد .

7-  هفت تکبیر : قبل از گفتن تکبیر? الاحرام (الله اکبر) مستحب است شش (الله اکبر) دیگر گفته شود و با گفتن الله اکبر هفتم ، نماز آغاز گردد .

اما باقر (ع) فرموده است : « نماز خود را [ به منظور ارادت و اطاعت ] با هفت تکبیر شروع کن » .

 نظر دهید »

رمزی برای خوب عمل کردن

17 آبان 1390 توسط فراهانی
http://img.tebyan.net/big/1390/07/3114741442121481881694816183672188651205.gif


عبرت‌های دنیا این است که شخص نزدیک به رسیدن به آرزویش مى‏شود ناگهان عقاب تیز چنگال مرگ او را در پنجه میگیرد. نه به آرزویش رسیده و نه امیدوارى برایش مانده؛ سبحان الله! … (این ویژگی دنیاست) ولى سراى آخرت اقامتگاه و قرارگاهى دائمى و بهشت و جهنم است.


مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَل‏ (حکمت 35) ؛ کسى که آرزوهای دور و دراز داشته باشد، بد عمل می‌کند

شرح :

ما فات مضی و ما سیأتیک فأین؟                        قم فإغتنم الفرصة بین العدمین

(آنچه از دست رفت، گذشت و آنچه قرار است بعداً برایت اتفاق بیافتد الآن کجاست؟ پس بلند شو و فرصت بین این دو عدم (گذشته و آینده) را غنیمت شمار (و کاری انجام بده))

تک بیتی فوق شعری است منسوب به امیرالمومنین علیه‌‌السلام  که به زیبایی توصیه به نکته عملی می‌کند که روانشناسان از آن با تعبیر در زمان حال زندگی کردن یاد می‌کنند. بسیاری از انسان‌ها به جای اینکه به موقعیت کنونی خود توجه کنند تا با توجه به امکانات و شرایط، بهترین کار را انجام دهند، دائماً ذهن خود را مشغول گذشته یا آینده می‌کنند و در افکار خود یا افسوس گذشته را می‌خورند یا رؤیاهایی برای آینده می‌پرورانند. و در هر دو صورت از کار و تلاش باز می‌مانند و در نتیجه نه گذشته خود را جبران می‌کنند و نه به رؤیاهای آینده دست می‌یابند.

مشغول نکردن خود به رؤیاها و آرزوهای دور و دراز، همان رمز خوب عمل کردن است!

در روایات ما آرزوهای بلند در سر داشتن به عنوان مانعی برای توجه به آخرت معرفی شده است. می‌دانید عاقبت چنین کسی چیست؟

بسیاری از انسان‌ها به جای اینکه به موقعیت کنونی خود توجه کنند تا با توجه به امکانات و شرایط، بهترین کار را انجام دهند، دائماً ذهن خود را مشغول گذشته یا آینده می‌کنند و در افکار خود یا افسوس گذشته را می‌خورند یا رؤیاهایی برای آینده می‌پرورانند. و در هر دو صورت از کار و تلاش باز می‌مانند و در نتیجه نه گذشته خود را جبران می‌کنند و نه به رؤیاهای آینده دست می‌یابند

حضرت امام امیرالمؤمنین علیه‌‌السلام فرمودند:

از عبرت‌های دنیا این است که شخص نزدیک به رسیدن به آرزویش مى‏شود ناگهان عقاب تیز چنگال مرگ او را در پنجه میگیرد. نه به آرزویش رسیده و نه امیدوارى برایش مانده؛ سبحان الله! … (این ویژگی دنیاست) ولى سراى آخرت اقامتگاه و قرارگاهى دائمى و بهشت و جهنم است. دوستان خدا به واسطه صبر و تحمل رهسپار پاداش می‌شوند و با عمل خود به سوى آرزوها می‌روند [1]‏

پس راز رسیدن به آرزوهای حقیقی، رها کردن آرزوهای دور و دراز دنیاست چرا که دنیا برای هیچ کس نمی‌ماند. آنچه ماندنی است عمل ما در این دنیاست!

در این کلام ژرف و تکان دهنده و آهنگین امیرالمومنین علیه‌‌السلام اندیشه کنید:

أَنْتُمْ فِی مَهَلٍ مِنْ وَرَائِهِ أَجَلٌ

وَ مَعَکمْ أَمَلٌ یعْتَرِِضُ دُونَ الْعَمَلِ

فَاغْتَنِمُوا الْمَهَلَ وَ بَادِرُوا الْأَجَلَ

وَ کذِّبُوا الْأَمَلَ وَ تَزَوَّدُوا مِنَ الْعَمَلِ

هَلْ مِنْ خَلَاصٍ أَوْ مَنَاصٍ؟

أَوْ فِرَارٍ أَوْ مَجَازٍ ؟

أَوْ مَعَاذٍ أَوْ مَلَاذٍ ؟

أَوْ لَا؟! … فَأَنَّى تُؤْفَکون‏؟![2 ]

شما در یک دوران مهلت هستید که متعاقب آن اجل و مرگ است

و داراى آرزوهائى هستید که جلوی عمل شما را می‌گیرد؛

پس مهلت‌ها را غنیمت بشمارید و قبل از فرارسیدن اجل، اقدام کنید

و آرزوها را دروغ پندارید و از عمل توشه بردارید!

آیا میتوان رهائى یافت یا چاره‏اى کرد؟

یا راه فرار و گذرگاهی هست؟

و یا پناه و تکیه‏گاهى وجود دارد؟

یا ندارد؟! … پس چگونه از حقّ رویگردان مى‏شوید؟!




پی نوشت‌ها:

[1] ج 75 بحار ص 58.

[2] ج 75 بحار ص 39.



 نظر دهید »

برو منبر بگو من خطا کردم

17 آبان 1390 توسط فراهانی
آیت الله  ملکی تبریزی


اگر کتاب المراقبات را خوانده باشی یا در میان اوراق کتابش گلهایی از بوستان معرفت و عرفان او را چشیده باشی، او را به خوبی خواهی شناخت

عارفی سالک و خطیبی روحانی که آثار سخنانش موجی از روحانیت و معنویت را در دل مخاطبان به راه می انداخت و طوفان انسانیتشان را بر انگیخته می کرد.

او که شهره شهر عرفان و اخلاق است و از  هر که در کوچهای خدایی شدن خانه دارد بپرسی، راه و مسیر خانه اش را بلد است، وقتی سخن می گفت از دهانش گهر می بارید. حال که ما توفیق درک حضور معنویش را نداشتیم و نتوانستیم از کلام پرثمرش خوشه بچینیم، گاه گاهی از سخنانش که سینه به سینه به ما رسیده با شما سخن خواهیم گفت.

شاید شاخص سخنانش چراغ راه سلوکیمان شود شاید….

مقام میرزا جواد آقا ملکی تبریزی

حجت الاسلام فاطمی نیا می فرمودند :

… اینها حیف است، اینها سینه به سینه است، اگر ناقلش مثل من بیافتد و بمیرد دیگر کسی پیدا نمی شود بگوید، هی منتظر شوی که رادیو خواهد گفت، یا تلویزیون. دیگر تمام شد!

… آقا شیخ محمد حسین بهاری خودش به من فرمود که آقا میرزا جواد آقا تبریزی ـ رضوان الله علیه ـ روی منبر نشسته بود و من پای درس ایشان بودم.

شیخ محمد حسین  تا سه چهار سال پیش زنده بود خیلی مرد بزرگی بود منتهی دیگر چون آسم شدیدی داشت آن هم در یک گوشه شهرستان! ایشان مجهول القدر مانده بود…

ایشان می فرمود  جوان بودم میرزا جواد آقا روی منبر درس می گفت، می گوید یک دفعه دیدم  این دو چشم های نورانی را متوجه ما کرد گفت: اهل کجایی؟ ـ من خلاصه عرض می کنم ـ گفتم: اهل بهار!

تا گفتم اهل بهار، به پُری  صورتش اشک ریخت!

سپس گفت: شیخ محمد بهاری، قبرش زیارتگاه شده یا نه؟ قبر شیخ محمد مزار شده یا نه؟

بعد گفت: ان شاء الله من در پنجشنبه هفته آینده مهمان ایشان هستم! ـ یا گفت: به او ملحِق می شوم ـ این حرفی که می زد مثل اینکه پنجشنبه بوده می فرمود: پنجشنبه آینده!

یک شاگردی داشت آن شاگرد بی قرار شد، گریه کرد، آمد خودش دست به  ضریح حضرت معصومه علیها السلام شد.

گفتیم: چه خبر است؟ والله! من این آقا را می شناسم اینکه گفت: من پنجشنبه آینده مهمان شیخ محمد بهاری هستم، دیگر تمام شد!

گفتیم: حالا امام نیست، پیامبر نیست که حرفش را این قدر زود باور می کنید. حالا که آقا میرزا جواد آقا سر حال است.

به هر حال، گفت: پنجشنبه آینده جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی تشییع شد.

مهم این است که ایشان  می گفت:

طلبه های دارالشفاء، فیضیه و جاهای  دیگر، ـ ببینید اینها مهم است، قریب به دویست و پنجاه طلبه، قریب به دویست و پنجاه طلبه!! - از حوزه علمیه خواب دیده بودند صبح که پا شده بودند برای نماز، به همدیگر می گفتند: خواب دیدیدم! یک الف این خواب ها با هم فرقی نداشت. خیلی حرف است! 250 نفر خواب ببینند یک الف هم با هم فرق نداشته باشد!!

خلاصه؛ که در شب پنجشنبه خواب دیده بودند که جنازه آقا میرزا جواد آقا تبریزی روی تابوت حرکت می کند، حضرت سید انبیاء صلی الله علیه و آله و سلم جلوی جنازه حرکت می کند!

حب جاه

از فرمایشات مرحوم ملکی ـ رحمه الله علیه ـ این بود که فرمودند:

در مجلس استادم جناب آخوند ملاحسینقلی همدانی مذاکره حب جاه شد.

من عرض کردم: بحمدالله من حب جاه ندارم!؟

رو کرد به مرحوم حاج شیخ کاظم و فرمود:

ببین میرزا جواد چه می گوید؟!

این مطلب گذشت تا موقعی که عده ای از ملکی های تبریز آمدند به زیارت کربلا، بر من ظاهر شد که معاشرتم با آنها همه ناشی از حب جاه است!

امر به معروف

آیت الله سید حسین فاطمی قمی ( از شاگردان برجسته میرزا جواد آقا )  می فرمودند :

این گونه بود فرمایشات ایشان که مؤثر واقع می شد.

حقیر در شبی از شبهای ماه رمضان برای کاری بیرون شهر رفته بودم ، دیدم عده ای از جوان ها و چند نفر هم از اهل علم برای تفریح و گردش بیرون رفته بودند، این منظره بر من ناگوار آمد.

روز بعد  پس از نماز ظهر و عصر و خاتمه فرمایشات ایشان به عادت همه روز در ایوان مدرسه فیضیه ، حقیر ذکر مصیبت می کردم ، آن روز قبل از ذکر مصیبت قضیه شب گذشته را عنوان کردم به این نحو که چرا باید ماهی که فرمودند « دعیتم الی ضیافه الله» که روزش بهترین روزها و شبش بهترین شب ها؛ نفس ها در آن ، ثواب تسبیح دارد؛ خواب در آن، عبادت است؛ چرا باید اهل علم به تفریح بروند؟ و به سایرین از جلالت این ماه تذکر ندهند؟

آن روز گذشت. صبح روز دیگر در مسجد بالا سر پس از نماز خواستم سؤالی از ایشان بکنم تا چشم شریفش به من افتاد، مرا در معرض عتاب درآورده فرمود: دیدی روز قبل چه کردی  در حضور اشخاص مختلفه از عوام و غیره؟! چرا باید به این نحو اسم اهل علم و علما را ببری؟

مگر تفریح غیر مشروع است و یا باید علما منبر بروند و به اهل علم مطالبی را بگویند؟ ممکن است به نحو دیگری به آنها بگویند.

سرم به زیر افتاد عرض کردم: خطا رفتم اکنون بفرمایید چه بایدم کرد؟

فرمود: برو منبر و بگو من خطا کردم!

ولی برای من مشکل بود اظهار کنم خطای خود را و لیکن در ذهنم بود ،  تا یک روز آقا شیخ ابراهیم تُرک زیر بغل مرا گرفت

و گفت: تو باید امروز منبر بروی به جای من و به سختی مرا بلند کرد، رفتم منبر، فرمایش آن مرحوم به یادم آمد گفتم: در آن روز که گفتم  چرا باید اهل علم در ماه رمضان به تفریح بروند من خطا کردم! چیزی از اهل علم ندیدم؛ ذکر مصیبت کرده فرود آمدم.

اثر سخنان امیرزجواد آقا ملکی تبریزی

خطیب محترم استاد فاطمی نیا تبریزی در کنگره بانو اصفهانی، فرمودند:

« در مورد جمال السالکین، آیه الله آقا میرزا جواد آقای تبریزی می نویسند که وقتی در مجلسی می نشست می فرمود:

ای مردم! یکی از نام های خدا « غفار» است! همین را که می گفت، چند نفر غش می کردند و آنان را از مجلس بیرون می بردند!

آیه الله شیخ علی پناه اشتهاردی هم فرمودند: میرزا جواد آقا تبریزی در مدرسه فیضیه درس اخلاق داشت و آن چنان تأثیر آتشین بر دل ها می گذاشت که در درسش از اثر صحبت ایشان، غش می کردند و بی هوش می شدند.

روزی به میرزا جواد آقا عرض کردند که تأثیر صحبت شما چنان است که یکی از تجار در این جلسه حضور داشته بی هوش بر زمین افتاده است!

فرموده بودند: این که چیزی نیست مولایشان امیرالمؤمنین همیشه از خوف خدا چنین حالتی بهش دست می داد!



منابع:

پایگاه یا مجیر


 نظر دهید »

داستان مترسك

14 آبان 1390 توسط فراهانی

از مترسکی سؤال کردم: آیا از تنهایی در این مزرعه بیزار نشده ای؟

پاسخ داد: در ترساندن دیگران برای من لذتی است به یاد ماندنی، پس از کار خود راضی هستم و هرگز از آن بیزار نمی شوم.

اندکی اندیشیدم و گفتم: راست گفتی! من نیز چنین لذتی را تجربه کرده بودم.

گفت: تو اشتباه می کنی زیرا کسی نمی تواند چنین لذتی را ببرد مگر آن که درونش مانند من با کاه پر شده باشد.

سپس او را رها کردم در حالی که نمی دانستم آیا مرا می ستاید یا تحقیر می کند.

یک سال بعد مترسک، فیلسوف و دانا شد و چون دوباره از کنار او گذشتم دو کلاغ را دیدم که سرگرم لانه ساختن زیر کلاه او بودند!

 نظر دهید »

داستان عشق

14 آبان 1390 توسط فراهانی

7im652em124ftdgwh6cp.jpg

روزی فردی جوان هنگام عبور از بیابان، به چشمه آب زلالی رسید.

آب به قدری گوارا بود كه مرد سطل چرمی اش را پر از آب كرد تا بتواند مقداری از آن آب را برای استادش كه پیر قبیله بود ببرد. مرد جوان پس از مسافرت چهار روزه اش، آب را به پیرمرد تقدیم كرد.

پیرمرد، مقدار زیادی از آب را لاجرعه سر كشید و لبخند گرمی نثار مرد جوان كرد و از او بابت آن آب زلال بسیار قدردانی كرد. مرد جوان با دلی لبریز از شادی به روستای خود بازگشت.

اندكی بعد، استاد به یكی دیگر از شاگردانش اجازه داد تا از آن آب بچشد.

شاگرد آب را از دهانش بیرون پاشید و گفت: آب بسیار بد مزه است.

ظاهرا آب به علت ماندن در سطل چرمی، طعم بد چرم گرفته بود. شاگرد با اعتراض از استاد پرسید:

آب گندیده بود. چطور وانمود كردید كه گوارا است؟

استاد در جواب گفت: تو آب را چشیدی و من خود هدیه را چشیدم. این آب فقط حامل مهربانی سرشار از عشق بود و هیچ چیز نمی تواند گواراتر از این باشد.




 نظر دهید »

نکته ای برای سرعت در اجابت دعا

19 مهر 1390 توسط فراهانی


 

دعا یعنی خواندن و طلب کردن ،که در فرهنگ دینی ما تنها طرف مقابل آن خداوند متعال است. هر چند ظاهر دعا خواستن از ائمه معصومین باشد ،باطن آن و منظور اصلی فرد، باز هم همان جلب رضایت خداوند در اعطای حاجت است .

دعا

دعا سیستم خاصی دارد که اگر، هر کس در آن سیستم قرار گرفته و دعا کند،مسلمان باشد یا کافر بنا بر قوانین سیستم به اجابت خواهد رسید .

بزرگ‌ترین اشکال ما این است که مسائل دینی را با هم مخلوط می‌کنیم و با بکار بردن قانون توبه،انتظار داریم چیزی را به دست آوریم که مثلاً نتیجه کاربرد قانون ادب است. در حالی که قانون توبه گناهان فرد را پاک می‌کند؛ قانون ادب محبوبیت اجتماعی فرد را زیاد می‌کند ؛قانون توسل ؛موجب شفاعت در آخرت می‌شود. و … قوانین معنوی هم مانند قوانین مادی تداخلی در هم ندارند چه فقیر و چه پولدار هر کدام دست در آب سرد فرو برند سرما را حس می‌کنند و اگر دست در آب گرم فرو برند گرما را حس می‌کنند .

قوانین معنوی هم در کلیات خود تداخل نمی‌کنند .قانون دعا توسط هر کسی استفاده شود ،تأثیر خود را خواهد گذاشت .مؤمن و گناهکار هر کدام دعا کنند اثر دعا را خواهند دید.

فقیر اگر چه نمی‌تواند به اندازه ثروتمند خرید کند اما اگر هر دو از یک جنس خریداری کردند ،آن جنس برای هر دو یک امتیاز و خاصیت خواهد داشت. فقیر و ثروتمند هر دو می‌توانند از آب سردکن های موجود در پارک شهر استفاده کنند.

آن چیزی که باعث می‌شود از این همه الطاف و امتیازات منحصر به فرد قانون دعا استفاده نکنیم ،حال آنکه به شدت به آن محتاجیم، آن است که مسائل مختلف معنوی را با هم مخلوط می‌کنیم

 

مؤمن و عاصی هم هر دو می‌توانند از امتیازاتی که خداوند برای همه بندگانش مشترک قرار داده استفاده کنند .بلکه گناهکاران اگر زیرک باشند باید از این امتیازات استفاده بیشتری ببرند .خداوند خود در قرآن خطاب به همه بندگانش می‌فرماید : وَ إِذا سَأَلَکَ عِبادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعان (سوره البقرة ،آیه 186): و چون بندگان من از تو سراغ مرا می‌گیرند بدانند که من نزدیکم و دعوت دعاکنندگان را اجابت می‌کنم البته در صورتی که مرا بخوانند ؛” ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ “(سوره مؤمن آیه 60): با دعا کردن خودتان را مورد اجابت من قرار دهید.

آن چیزی که باعث می‌شود از این همه الطاف و امتیازات منحصر به فرد قانون دعا استفاده نکنیم ،حال آنکه به شدت به آن محتاجیم، آن است که مسائل مختلف معنوی را با هم مخلوط می‌کنیم .

چون از گناهان خود خبر داریم رغبتی برای دعا کردن نداریم .وقتی وضعیت غفلت و دوری خودمان را از خداوند در نظر می‌گیریم باورمان از اجابت ضعیف می‌شود. گمان می‌کنیم که دعا امتیازی برای مؤمنان بی گناه است .در حالیکه ما در هر درجه و منزلتی که باشیم می‌توانیم دعا کنیم و همان‌طور که یک مؤمن دعا می‌کند ما هم خودمان را در سیستم دعا قرار داده و از آن بهره ببریم.

پس چرا عملاً مؤمنان مستجاب‌الدعوه ترند؟

گاهی یک بودایی در تضرع خود کنار مجسمه بودا از یک بیماری لاعلاج شفا می‌گیرد یا یک سرخپوست با توسل به روح آهو بر طبیعت غلبه می‌کند .چرا؟

در قانون دعا ،یک چیز است که به فرد برای نزدیک شدن به اجابت سرعت می‌دهد آن چیز هم باور و ایمان اوست .وقتی کسی باور کند که اجابت کننده‌ای هست که قدرت نامحدود دارد و می‌تواند حتی غیر ممکن‌ها را هم ممکن سازد ،و نیز باور کند که می‌تواند با آن موجود قدرتمندی که مهربانش هم می‌پندارد ارتباط برقرار کرده و خود را مورد اجابت او قرار دهد، آنگاه با وجود این باورها غرق در نیاز و طلب شود ،حاجت خود را صد درصد خواهد گرفت .

پس هر که این باور را و این نیاز را هر دو با هم داشته باشد ،به اجابت دعا نزدیکتر است و چون این شرایط در مؤمنین بیشتر از دیگران هست آن‌ها به اجابت نزدیکترند همچنان که غیر مؤمنینی هم که دل پاکی دارند و اعتقاداتشان به وسیله سموم شک و تردید تباه نشده است گاهی می‌توانند تا حد شفا یافتن در اجابت گرفتن پیش روند .

پس دعا همان وقت که شرایط آن حاصل شد یعنی شخص ،عجز خود و قدرت خدا را هردو باهم درک، و خواسته خود را مطرح کرد همان وقت اجابت می‌شود .حتی اگر ظاهر مادی این اجابت برای رخ نمودن، کمی زمان ببرد و یا با شکلی دیگر که مورد انتظار دعا کننده نبوده است ،ظهور یابد

اجابت همان وقت دعا اتفاق می‌افتد

در سیستم دعا ،کسی که باور و ایمان قوی نسبت به قدرت نامحدود الهی داشته باشد و با تمام نیاز و تضرع ،خود را به او وصل کند ،همان وقت که در حال دعاست اجابت هم به دست آورده است . اصلاً همین باور قوی و نیاز شدید هر گاه باهم توأم شد ،خود به خود اجابت هم حاصل می‌شود .مثل اینکه بگوییم هر گاه شکر و آب باهم مخلوط شد خود به خود شربت هم آماده است .

پس دعا همان وقت که شرایط آن حاصل شد یعنی شخص ،عجز خود و قدرت خدا را هردو باهم درک، و خواسته خود را مطرح کرد همان وقت اجابت می‌شود .حتی اگر ظاهر مادی این اجابت برای رخ نمودن، کمی زمان ببرد و یا با شکلی دیگر که مورد انتظار دعا کننده نبوده است ،ظهور یابد .

البته گاهی دیر اجابت شدن هم به این دلیل است که ما دیر به آن باور مورد نیاز دست پیدا می‌کنیم .مثلاً برای خانه خریدن، اول به قوای خود تکیه می‌کنیم .بعد که از قدرت مادی خود و رویا پروازی‌هایمان نتیجه‌ای نگرفتیم و صد درصد از خودمان ناامید شدیم آنگاه به باور لازم برای دعا می‌رسیم آنگاه دعای چندین و چندساله ای که پشتوانه معنوی قوی برای اجابت نداشت ،مستجاب می‌شود. در روایت است که امام صادق فرمود:

هر گاه یکی از شما خواست که از خداوند چیزی درخواست نکند مگر اینکه به او ببخشاید، باید از تمام مردم نومید گشته، و جز به درگاه خدا- عزّوجلّ- امید نداشته باشد، پس هر گاه که خداوند چنین حالتی را در بنده مشاهده کرد، آن بنده چیزی درخواست نمی‌کند مگر اینکه به او عطا می‌فرماید.(آمالی شیخ مفید-ترجمه استاد ولی، متن، ص: 37)


 نظر دهید »

پاره آجرهای خدا

11 مهر 1390 توسط فراهانی

روزی مردی ثروتمند در اتومبیل جدید و گران قیمت خود با سرعت زیاد از خیابان خلوتی می گذشت. ناگهان از بین دو اتومبیل پارك شده در كنار خیابان، پسركی پاره آجری را به سمت آن مرد پرتاب كرد. پاره آجر به اتومبیل آن مرد برخورد كرد.

مرد به سرعت توقف كرد و از اتومبیلش پیاده شد و دید كه اتومبیلش صدمه زیادی دیده.



به طرف پسرك رفت و او را سرزنش كرد. پسرك گریان و نالان بالاخره توانست توجه مرد را به سمت پیاده رو، جایی كه برادر فلجش روی زمین افتاده بود، جلب كند. پسرك با گریه گفت: آقا اینجا خیابان خلوتی است. برادر بزرگم از روی صندلی چرخ دارش به زمین افتاده و من چون توانایی بلند كردن او را ندارم، برای اینكه شما را متوقف كنم مجبور شدم از پاره آجر استفاده كنم.

مرد بسیار متاثر شد…

هرگز در زندگی آن قدر با سرعت حركت نكنید كه دیگران برای جلب توجه شما پاره آجر به سوی تان پرت كنند.

خدا در روح ما زمزمه می‌كند و با قلب ما حرف می‌زند. اما بعضی اوقات به او گوش نمی دهیم و با سرعت و همه تلاشمان به دنبال اهدافمان هستیم.

گهگاه برای جلب توجه ما خدا مجبور می شود پاره آجر به سمت ما پرتاب كند!

 2 نظر

چرا بعضى اوقات با دعا و یا توسّل به ائمه(ع)، جواب مثبت نمى‏گیریم؟

10 مهر 1390 توسط فراهانی


پاسخ:

توسّل به امامان معصوم (ع) و دعا و درخواست از درگاه خداوند، هر چند سبب مى ‏شود كه انسان به بعضى از خواسته‏ هاى خود نایل شود امّا به معناى آن نیست كه هر خواسته‏ اى با دعا و توسّل برآورده گردد بلكه دعا و توسّل نیز امرى قانون‏مند است و شرایط و موانعى دارد از جمله:

در حقیقت، خود توفیق بر دعا و توسّل، اوج عبودیت و بندگى و نشانه لطف و عنایت حضرت حق به انسان است و الطاف و رحمت‏هاى بزرگ‏ترى را به دنبال دارد مولانا سروده است:
آن یكى الله مى‏ گفتى شبى تا كه شیرین مى ‏شد از ذكرش لبى‏
گفت شیطان: آخر اى بسیار گو این همه «الله» را «لبیك» كو؟
مى نیاید یك جواب از پیش تخت چند «الله» مى زنى با روى سخت‏
او شكسته دل شد و بنهاد سر دید در خواب او خضر اندر خضر
گفت: «هین» از ذكر چون وامانده‏اى چون پشیمانى از آن كش خوانده‏اى؟
گفت: لبیكم نمى‏ آید جواب زآن همى ترسم كه باشم ردّ باب‏
گفت: آن «الله» تو «لبیك» ماست و آن نیاز و سوز و دردت پیك ماست‏
ترس و عشق تو كمند لطف ماست زیر هر یا ربّ تو لبیك‏هاست‏
(2)

در چنین حالتى به ظاهر حاجت شخص برآورده نمى ‏شود امّا این به نفع و صلاح او است و در واقع دعاى او- كه درخواست خیر و مصلحت خود است- به گونه‏ اى پنهان و ناآشكار برآورده مى‏ شود.
در هر صورت خداوند، به جهت دعا و توسّل انسان، اجر عظیمى به او عطا مى ‏كند و وى از نعمت ارتباط و تقرب به خدا و امامان (ع) بهره ‏مند مى شود.
به هر حال انسان نباید از دعا و توسّل مأیوس گردد زیرا هیچ‏گاه باب رحمت الهى به سوى كسى بسته نیست. چه حاجت برآورده شود و چه بنابر مصلحت شخص، در ظاهر برآورده نشود چرا كه این گونه بر نیامدن حاجت، در واقع برآمدنى پنهانى است. از طرفى خود دعا و توسل انسان، لبیك و اجابت الهى است. 1. باید با كمال اعتقاد و اخلاص در نیت صورت بگیرد چرا كه عطایاى الهى به اندازه نیّت خالصانه، سرازیر مى‏شود. حضرت على (ع) مى‏فرماید: «ان العطیّة على قدر النیّة» «بخشش الهى به اندازه [اخلاص در] نیّت است».(1) 2. خواسته و حاجت انسان، باید معقول و مشروع باشد. 3. دعا و توسّل باید در كنار به كارگیرى اسباب و عوامل طبیعى داراى نقش در برآمدن حاجت باشد. 4. از شرایط بسیار مهم و مؤثر در استجابت دعا و توسّل، ایمان و عمل صالح است. طبیعى است، كسى كه پیمان خویش را در برابر خداوند شكسته است نباید انتظار داشته باشد هر خواسته‏ اى را به سرعت اجابت یافته ببیند. 5. گاهى زمان مناسب براى تحقق مطلوب و خواسته شخص، فرا نرسیده است. در چنین حالتى با طول كشیدن زمان اجابت، در شخص حالت انابه و تضرع به درگاه الهى ایجاد مى‏شود و رابطه معنوى و عاطفى‏اش با امامان (ع) طول مى ‏كشد و در نتیجه ارتباط او با خدا محكم‏تر مى‏شود. 6. گاهى برآورده شدن حاجت شخص، به مصلحت و نفع وى نیست و صلاح او در عدم استجابت آن است: «عَسى أَنْ تَكْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَكُمْ وَ عَسى أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَ اللَّهُ یَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(3) «بسا چیزى را خوش نمى‏ دارید و حال آنكه براى شما خوب است و بسا چیزى را دوست مى‏ دارید و آن براى شما بد است خدا مى‏داند و شما نمى‏دانید».

پى‏نوشت‏
(1) نهج‏البلاغه، نامه 31.
(2) مثنوى، دفتر سوم.
(3) بقره (2)، آیه 216.

 نظر دهید »

فرق عالم و جاهل چیست؟

10 مهر 1390 توسط فراهانی


امام على علیه‏السلام :

عالِـم زنده ‏است ، گـر چـه مـرده باشد ؛ نادان مرده‏است ، گر چه زنده باشد .

غرر الحكم : 1124 1125 منتخب میزان الحكمة : 396
 1 نظر

تندخویی دیوانگی است

10 مهر 1390 توسط فراهانی

لحدة ضرب من الجون لان صاحبها یندم فاان لم یندم فجنونه مستحكم.

ترجمه:

تندخوئى یك نوع دیوانگى است، زیرا تندخو پشیمان میشود، و اگر پشیمان نشود، دیوانگى‏اش پابرجا و پایدار شده است.

شرح:

شخصى تندخو، نمیتواند بر اعصاب خود مسلط باشد، و اعمال و رفتار خود را مهار كند. در نتیجه، هنگام خشم و تند خوئى، دست به كارهائى عقل سالم انجام آن را نمى‏پذیرد: زبان به بى ادبى و فحاشى مى‏گشاید، دست به شكستن و پاره كردن و دور ریختن چیزهاى مختلف مى‏زند. با دیگران نزاع و كتك كارى میكند و باعث زخم و جراحت خود یا دیگران مى‏شود چه بسا دیده شده كه خشم و تند خوئى یك نفر. باعث نزاع دسته جمعى خانواده و دوستانش شده، و سرانجام در میان آنها جنایت و فاجعه‏ئى رخ داده. یا زیان و خسارت جبران‏ناپذیر دیگرى پیش آمده است.

وقتى شخص تندخو، در حالت خشم به سر مى‏برد و باعث ایجاد چنین مشكلات و مصیبتهائى میشود، حالت او شبیه نوعى دیوانگى است. زیرا او هم، در آن لحظات، مانند دیوانگان، بر اعصاب خود تسلط ندارد و متوجه نیست كه مرتكب چه كارهائى میشود.

البته شخص تندخو، پس از فرونشستن خشم، از كارهایى كه انجام داده پشیمان میشود و همین پشیمانى، نشان میدهد كه وى، سر عقل آمده و متوجه زشتى آن كارهاى دیوانه وار خود شده است. یعنى خود او هم متوجه مى‏شود كه در آن لحظات خشم، نوعى دیوانگى زود گذر گریبانش را گرفته و سپس رهایش كرده است.

اما اگر كسى باشد كه پس از فرونشستن خشم نیز، از انجام آن كارهاى زشت پشیمان نشود، معلوم میشود كه آن حالت دیوانگیش زودگذر و موقتى نیست، بلكه دیوانگى براى همیشه، در وجود او، باقى و پاورجا مانده است.

نام كتاب: پندهاى كوتاه از نهج‏البلاغه

نویسنده : هئیت تحریریه بنیاد نهج‏البلاغه

 1 نظر

برکات نماز

09 مهر 1390 توسط فراهانی
شخصی آمد خدمت رسول خدا(ص) آمد و از آثار ارزشمند و برکات نماز سؤال کرد، نبی اکرم(ص) تعدادی از فایده های نماز را بر شمرد که تعدادی از آنها عبارتند از :
1) نماز از شعائر دین است.
2) رضایت و خشنودی پروردگار در نماز است.
3) راههای انبیاء به سوی خدا نماز است.
4) نمازگزار را ملائکه خداوند دوست دارند.
5) نماز، هدایت و رستگاری است.
6) نماز ایمان است.
7) نماز نور معرفت و شناخت پروردگار است.
8) نماز باعث برکت در رزق و روزی می شود.
9) نماز باعث راحتی و آرامش بدن می شود.
10) نماز باعث خشمگین شدن شیطان می شود.
 نظر دهید »

چهارچیزی که از ما مطالبه خواهد شد چیست ؟

09 مهر 1390 توسط فراهانی
پیامبر اکرم(ص) می فرماید :

هیچ بنـده اى در روز قیامت قدم از قـدم بـر نمـیدارد تا از ایـن چهار چیزاز اوپرسیده شود:


1. از عمـرش كه در چه راهـى آن را فـانـى نمـوده ،


2. واز جـوانـى اش كه در چه كـارى فـرسـوده اش ســـاخته ،


3. و از مـالـش كه از كجـابه دست آورده و در چه راهـى صـرف نموده ،


4. و از دوستى ما اهل بیت .

 نظر دهید »

برکات نماز

09 مهر 1390 توسط فراهانی
شخصی آمد خدمت رسول خدا(ص) آمد و از آثار ارزشمند و برکات نماز سؤال کرد، نبی اکرم(ص) تعدادی از فایده های نماز را بر شمرد که تعدادی از آنها عبارتند از :
1) نماز از شعائر دین است.
2) رضایت و خشنودی پروردگار در نماز است.
3) راههای انبیاء به سوی خدا نماز است.
4) نمازگزار را ملائکه خداوند دوست دارند.
5) نماز، هدایت و رستگاری است.
6) نماز ایمان است.
7) نماز نور معرفت و شناخت پروردگار است.
8) نماز باعث برکت در رزق و روزی می شود.
9) نماز باعث راحتی و آرامش بدن می شود.
10) نماز باعث خشمگین شدن شیطان می شود.
 نظر دهید »

بی‌قرار

05 مهر 1390 توسط فراهانی
گناه یعنی خدا فروشی! ادعای محبت و دوستی با خدا چطور با گناه جور در‌می‌آید؟ هم خدا را دوست داشته باشیم و هم با او مخالفت کنیم؟!
آیت الله فهری در مورد زندگی آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی نقل می‌کنند:
یکی از مردان پیشتاز این راه مرحوم عارف بالله آیت الله حاج میرزا جواد ملکی قدس الله نفسه الزکیه است  که در این میدان گوی سبقت از همگان ربود.

این مرد بزرگ با اینکه در مقام عرفان مقامی بس والا دارد و از اعظم فقهای “صائنا لنفسه، حافظا لذینه، مخالفا لهواه و مطیعا لامر مولاه” به شمار می آید.

اوایل عمر شریفش و دوران شباب را در نجف اشرف در مجلس درس اساتید بزرگ حاضر شده  و استادش در فقه: مرحوم “آیت الله رضا همدانی” و در اصول: علامه “ملا محمد کاظم خراسانی” و در عرفان و اخلاق و سلوک: آیت الله “آخوند ملا حسینقلی همدانی” رضوان الله علیهم اجمعین بوده است.

میرزا جواد ملکی تبریزی روز یازدهم ذیحجه سال ۱۳۴۳ قمری درگذشت. آرامگاه ایشان در قبرستان شیخان شهر قم قرار دارد.






می‌فهمید گناه یعنی چه! شخصی در جلسه، پشت سر دیگری غیبت کرد. حرف‌هایش به گوش میرزا جواد آقا ملکی تبریزی خورد. با ناراحتی فرمود: چهل روز مرا به زحمت انداختی!

- گناه یعنی خدا فروشی! ادعای محبت و دوستی با خدا چطور با گناه جور در‌می‌آید؟ هم خدا را دوست داشته باشیم و هم با او مخالفت کنیم؟! هم عاشق خدا باشیم و اوامرش را زیر پا بگذاریم؟! هم…

***

یک روز میان درس این آیه را خوانده بود: «الذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا…» و بین بحث فرموده بود: نمردم و در وادی السلام نجف اشرف به رأی العین دیدم که ارواح مؤمنین دور هم حلقه زده‌اند.

- چشم ظاهر که بسته شود و هر چیزی را نبیند، چشم بصیرت باز می‌شود.

برگرفته از کتاب بیقرار/ حاج میرزا جواد آقا ملکی تبریزی رحمة الله علیه
 نظر دهید »

راههایی برای مقابله با بی حجابی و بدحجابی

27 شهریور 1390 توسط فراهانی

یکی از واجباتی که در اسلام بسیار مهم و ضروری است، مسئله حجاب می باشد. خیلی از فسادها و بی بندباریهای یک جامعه، نبودن حجاب در آن جامعه می باشد.
ما مهمترین راههای مقابله با بی حجابی و بد حجابی یک جامعه را در ذیل قرار دادیم، البته شاید راههای دیگری برای مقابله با این معضل باشد که ما در موارد ذیل آن را نیاوردیم.

راههایی برای مقابله با بی حجابی و بدحجابی

1. تبیین صحیح حجاب از دیدگاه قرآن و سنّت توسط مبلغان و کارشناسان دینی
2. تبیین آثار حجاب و آثار شوم بی حجابی در جامعه، به گونه ای که مردم به عواقب آن به طور کامل پی ببرند.

3. رشد فکری و فرهنگی و تقویت اعتقادات مردم، و تبیین شخصیت واقعی زن در اسلام و جامعه اسلامی و یاد آوری وضعیت اسفبار فرهنگی و اجتماعی زنان در جوامع دیگر و دوران ننگین ستمشاهی
4. تبلیغات غیر مستقیم از طریق الگوسازی و …

5. آسان کردن ازدواج ( با آموزش درست و صحیح چگونگی برگزاری عقد و عروسی و … به جوانان و پدر و مادرها)
6. شناسایی ترفندهای استعمارگران در این راستا و مقابله و مبارزه شدید و پی گیر با تمامی آنها

7. تبیین جایگاه غیرت در اسلام برای مردان ( برگزاری کلاسهای آموزشی و فرهنگی، ساخت فیلم، برنامه و … در صدا و سیما و آموزشهای ضمن خدمت کارکنان و کارمندان مشاغل مختلف )
8. برخورد قاطعانه با متخلفان ( کسانی که مروّج بی حجابی و بی بندباری در جامعه هستند )

 نظر دهید »

رابطه با همسر در سیره بزرگان

27 شهریور 1390 توسط فراهانی

رفتار انسان های بزرگ چون خودشان بزرگ است. خیلی از ما دوست داریم مانند آنها باشیم ، زیرا رفتار ایشان همواره برای ما الگوست. در این مجال، می خواهیم رفتار بزرگ مردی با همسرش را در ذیل بیاوریم، تا الگویی برای همه زوج های جوان شود.

خیلی از از پرخاشگری ها و دعواهای بین زن و شوهرها، به خاطر نبود رفتار درست و صحیح بین آنها می باشد. زندگی زناشویی بزرگان، می تواند الگویی برای رفتار بهتر در زندگی ها باشد.

همسر شهید مطهری نقل می کند: « یک بار برای دخترم به اصفهان رفته بودم. بعد از چند روز که به تهران آمدم، نزدیک های سحر به خانه رسیدم.

وقتی وارد خانه شدم، بچه ها همه خواب بودند، ولی آقا بیدار بود.چای و میوه و شیرینی را آماده کرده بودند و ایشان انتظار آمدنم را می کشیدند.

بعد از احوال پرسی با تاثر به من گفتند: می ترسم یک وقت نباشم، شما از سفر بیایید و کسی نباشد که به استقبالتان بیاید.

بیشتر اوقات صبح ها چای درست می کردند. در تمام طول زندگی به یاد ندارم که به من گفته باشند یک لیوان آب به ایشان بدهم. » (1)

محبت و عشق ورزی شهید مطهری نسبت به اعضای خانواده،  مخصوصا همسرشان، در سیره و احادیث رسول خدا(ص) موج میزند.

آن حضرت، دوست داشتن همسران را از آداب پیامبران برمی شمرد (2) و شوخی و عشق بازی با همسر را از بازی ها و لذت های روای زندگانی می دانست: بازی در سه چیز رواست: …با همسرت شوخی و عشق بازی کنی. (3)

پیامبر گرامی اسلام (ص) می فرماید: هرچه بر ایمان بنده ای افزوده شود، بر محبت و دوستی او نسبت به خانواده اش افزوده می شود. (4)

همچنین قرآن کریم رابطه زن و مرد را آنقدر مهم می داند که آنها را تشبیه به لباس هم می کند.

“هُنَّ لِبَاسٌ لَّكُمْ وَأَنتُمْ لِبَاسٌ لَّهُنَّ” خانم ها لباس شما مردان و شما لباس آن خانم ها هستید. (سوره بقره، آیه 187)

با الگوی مناسب از رفتار و کردار بزرگان و سیره اهل بیت (ع)، می توان زندگی شاد و خوب برپا کرد. (5)


1- سرگذشت های ویژه از زندگی استاد مطهری ج2 ص108 و 109 ( با اندکی تغییر و تلخیص)

2- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص52

3- متقی هندی، کنزالعمّال، ج15، ص211

4- علامه مجلسی، بحارالانوار، ج100، ص228

5- پژوهش از محمد حسن براری

 نظر دهید »

زیباترین دختر سال کیست؟

27 شهریور 1390 توسط فراهانی

زیباترین دختر سال

در دنیایی زندگی می کنیم که ملاک های زیادی برای برتری افراد بر یکدیگر وجود دارد برای عده ای برتری فقط به پول  و ماشین و خونه و ….برای عده ای دیگه برتری تو علم و دانشه برای عده ای دیگه برتری تو قدرت جسمانی و شجاعته!!
خلاصه هرکی برای خودش یک معیار برتری داره.
اما یکی از معیارهایی که امروزه تو دنیا و مخصوصا تو کشور ما روش خیلی تاکید میشه معیار زیباییه هرکی خوشگل تر باشه از دیگران برتره و خودش رو از دیگران بهتر می دونه!!
هرساله هم مسابقاتی بر گزار می شود و زیباترین ها را در رشته های مختلف انتخاب میکنند،
خیلی از افراد این معیار رو برای برتری خودشون انتخاب می کنن و کلی هم به خودشون میرسن و با این کار یه عالمه جلوی دیگران هم پز میآن که ما هم آره!! و سعی میکنند در این جور مسابقات هم شرکت کنند تا خودی نشون بدن!

برای اینکه ببینیم این مطلب چقدر درسته سری به رتبه کشورمون تو  استفاده از لوازم آرایشی زنیم:
ایران جزو 10 کشور اول جهان در استفاده از مواد آرایشی و گریم قرار گرفت. و بر اساس آمار دریافتی، ایران با داشتن 67 درصد مصرف‌کننده لوازم آرایشی وگریم رتبه 6 جهانی و رتبه دوم خاورمیانه را به نام خود ثبت کرده است.
فکر نکنید این آمار فقط مربوط به استفاده خانوم ها از این لوازمه نه عده بسیاری از آقایان نیز در چند سال اخیر رو به استفاده از این لوازم آورده اند .
یکی از مسئولین فروش لوازم آرایشی می گفت :
در سال های اخیر تعجب ما از یک طرف و فروش ما از طرف دیگر چند برابر شده است چون با مردانی مواجه می شویم که لوازمی را ازما در خواست می کنند که خانوم ها کمتر از انها استفاده می کنند
این قدر این موضوع و این معیار برتری از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است که هرساله هزینه های کلانی خرج می شود تا ملکه زیبایی را در کشورها انتخاب کنند
این قدر این معیار قوی است که هر ساله در کشور ما میلیون ها تومان برای جراحی های زیبایی هزینه می شود
این قدر این معیار قدرتمند است که این دختر جوان برای اینکه به معیار خودش برسد حاضر می شود در یک روز ده عمل زیبایی انجام بدهد

(((او یکی از شخصیت های موفق تلویزیون امریکاست و با اینکه سن و سال کمی دارد بارها عمل زیبایی انجام داده است.

درسال ۲۰۰۷ هایدی بینی و لب هایش را عمل کرد اما این کار را انکار می کرد تا اینکه در یک گفتگو با مجله پیپل به طور رسمی اعلام کرد که در ۲۰ نوامبر ۲۰۰۹ در یک روز ۱۰ عمل زیبایی توسط دکتر فرانک رایان انجام داده است.

حالا پس از گذشت چند سال هایدی گفته است که واقعا از این اقدامات خود پشیمانم و ای کاش چنین کارهایی را انجام نداده بودم. )))

اگر دختران می خواهند زیباترین باشند، باید به دنبال زیبایی واقعی بگردند، زیرا زیباییهای کاذب زودگزر و از بین رفتنی هستند.
اما درست است که زیبایی ملاک برتری است و این را هم قوانین طلایی دین اسلام تایید می کند همانجا که می فرماید ((ان الله جمیل و یحب الجمال))
اما برای این زیبایی نیز معیار هایی در نظر گرفته شده است مثلا در روایتی امام می فرماید ((خداوند به صورت های شما نگاه نمی کند بلکه به قلب های شما می نگرد))
اگر انسان از قلبی زیبا بهره مند باشد آن وقت است که می تواند قلوب دیگران را تسخیر کند که این زیبایی هم پیدا نمی شه مگر اینکه به خداوند نزدیک تر بشیم
خیلی هارو میبینیم که برای زیبایی با هم ازدواج می کنند و چون بهترین ملاک همین بوده وقتی با اخلاق زشت و زننده مواجه می شوند کارشان به طلاق می کشد.خیلی ها رو می بینیم که وقت این زیبایی رو از دست می دن چون معیار اصلی بوده دیگه موقعیت خودشون رو هم ازدست می دهند.
خلاصه کلام اینکه زیباترین دختر سال کسی است که قرآن می فرماید:« که زیباترین و بهترین افراد کسانی هستند که به خداوند نزدیکرند و قلب زیبایی دارند مهم تر از زیبایی چهره، زیبایی قلب است»
با این معیار خداوند متعال زیباترین فرد را وجود مبارک پیامبر اسلام می داند زیرا به پیامبر فرمود ((انک علی خلق عظیم)) و بعد پیامبر امامان معصوم را زیباترین افراد می داند زیرا قلب آنها از زیبایی بی نظیری برخوردار بود.
ملاک شما برای برتری بر دیگران چیه؟

 1 نظر

تفاوت وجود و حضور خدا

26 شهریور 1390 توسط فراهانی

 


یكی از تفاوتهای فلاسفه و عرفا در نوع بحث از خداست

فلاسفه همیشه دغدغه اثبات وجود/عدم خدا را داشته اند، آنهایی كه ملحد بوده اند دلایلی بر این مسئله آورده اند كه در عالم هستی خدایی نیست اما آنهایی كه الهی بودند هم و غمشان بر این مسئله بوده كه خدایی هست

اما در این میان تلاش عرفا جالب است عرفا اساسا دغدغه اثبات وجود خدا را نداشته اند ،عرفا دغدغه حضور خداوند را داشته اند یعنی می گفتند برای ما روشن است كه خدایی هست به تعبیر قرآن افی الله شك (1)آیا در وجود خدا شكی می كنید ؟؟ بحث عرفا در این بوده كه خدا را باید در ذهن و ضمیرمان جا دهیم نه فقط در ذهن خدا را مثل آدرس خانه و محل كارمان در حافظه مان حفظ نكنیم بلكه وجود خدا را تبدیل به حضور خدا كنیم تا در اخلاق مان متجلی شود

اتفاقی كه برای خیلی از مومنان می افتد این است كه نهایتا به وجود خدا معتقد هستند نه به حضور خدا.

یعنی برایشان خدا وجود دارد مثل اشیاء دیگر این عالم مثل میز،صندلی و خانه و بعد این اعتقاد هیچ اتفاقی خاصی نمی افتد و در زندگی عملی غرق در مادیان و لذات و به تعبیر علمی مانند یك انسان سكولار زیست می كنند

اما آن كه معتقد است خدا علاوه بر وجود ،حضور هم دارد ،رفتارش، گفتارش ،اندیشه اش، خنده و گریه اش ،امید و یاسش و ..همه و همه رنگ و بوی خدا می دهد به تعبیر قرآن صبغه الله و من احسن من الله صبغه (2)چه رنگی بهتر از رنگ خدا

رنگ در واقع نمادی است كه ما را به حضور می رساند اینكه رنگ خدا در همه زندگی مومن حضور دارد

پی نوشت

1)ابراهیم 53

2)بقره 138

 نظر دهید »

بزرگ ترین عیب چیست؟

23 شهریور 1390 توسط فراهانی
2009090213205762_blame1.jpg


امام علی علیه السلام فرمودند: « اَکبَرُ العَیبِ اَن تَعیبَ ما فیک مِثلُهُ»

بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشماری.

در آیینه روایات، توجه به عیوب دیگران و غفلت از لغزشهای خود، بزرگ‌ترین عیب برای انسان دانسته شده است.

امام باقر (ع) ضمن توجه دادن مردم به نقاط ضعف و لغزشهای خود، می فرماید: بزرگترین عیب برای انسان، این است که عیب دیگران را با کنجکاوی به دست آورد و خود، دارای همان عیب باشد، و آن را حس نکند"(کافی459 2.

از رسول خدا (ص) روایت شده: “خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از پرداختن به عیب برادران مومنش باز دارد"(همان168 :8 ).

امیرالمومنین علی (ع) نیز در بیان اوصاف اهل ایمان فرمودند: “مومن، سرگرم به عیب‌های خویش و رها از عیوب دیگران است"(مستدرک الوسائل) همچنین فرمودند: “کسی که به عیب خویش بینا شود، عیب هیچ کس نگوید"(غررالحکم:234).

امیرالمومنین (ع) در کلامی دیگر به صراحت، ارتباط بین توجه و سرگرم شدن به عیب‌های خود و بی توجه شدن به عیب‌های دیگران را بازگو کرده، می فرماید: “عیب های مردم را جستجو مکن، پس همانا تو عیبهایی داری که اگر به آنها بیندیشی از بیان عیب دیگران مشغولت کند"(همان:438 )./شیعه آنلاین


/>
 نظر دهید »

یاد مرگ از دیدگاه مولا علی (ع)

23 شهریور 1390 توسط فراهانی

http://www.fafun.ir/wp-content/uploads/2011/06/d86156400c466f00c2a5ba3d06a8b44b.jpg

ای مردم!

شمارا به یادآوری مرگ،سفارش می کنم،ازمرگ کمترغفلت کنید،چگونه مرگ رافراموش می کنید ،درحالی که اوشمارافراموش نمی کند؟

وچگونه طمع می ورزید درحالی که به شما مهلت نمی دهد؟

مرگ گذشتگان برای عبرت شما کافی است.آنهارابه گورشان حمل کردند،بی آن که برمرکبی سوارباشند،آنها را درقبرفروآوردند بی آن که خود فرود آیند.

چنان ازیاد رفتند گویا ازآبادکنندگان دنیا نبودند وآخرت همواره خانۀ شان بود! آنچه را وطن خود می دانستند ازآن رمیدند، ودرآنجا که ازآن می رمیدند،آرام گرفتند، وازچیزهایی که با آنها مشغول بودند جدا شدند، وآنجا راکه سرانجامشان بود ،ضایع کردند.

اکنون نه قدرت دارند ازاعمال زشت خود دوری کنند ونه می توانند عمل نیکی برنیکی های خودبیفزایند. به دنیایی اُنس گرفتند که مغرورشان کرد، چون به آن اطمینان داشتند،سرانجام مغلوبشان کرد.

(فرازی ازنهج البلاغه)


ای مردم!

ازخدایی بترسیدکه اگرسخنی گوییدمی شنود.اگرپنهان داریدمی داند.

وبرای مرگی اماده شوید که اگرازآن فرارکنید ، شمارامی یابد.

اگربرجای خود بمانید شما را می گیرد٬اگرفراموشش کنید، شماراازیاد نبرد .

(نهج البلاغه ، حکمت۲۰۳)


 نظر دهید »

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم

21 شهریور 1390 توسط فراهانی

دلم را سپردم به بنگاه دنیا و هی آگهی دادم

این جا و آن جاو هر روز برای دلم مشتری

آمد و رفت و هی این و آن

سرسری آمد و رفت ولی هیچ کس واقعا

اتاق دلم را تماشا نکرد

دلم، قفل بود.کسی قفل قلب مرا وا نکرد

یکی گفت:چرا این اتاق پر از دود و آه است

یکی گفت:چه دیوارها  سیاه است!

یکی گفت:چرا نور اینجا کم است

و آن دیگری گفت:

و انگار هر آجرش فقط از غم و غصه و ماتم است!

و رفتند و بعدش دلم ماند بی مشتری

و من تازه آن وقت گفتم:

خدایا تو قلب مرا می خری؟

و فردای آن روز

خدا آمد و توی قلبم نشست

و در را به روی همه، پشت خود بست

و من روی آن در نوشتم:

ببخشید برای شما جا نداریم

از این پس به جز اوکسی را نداریم

 2 نظر

دو چیز را همیشه فراموش كن

15 شهریور 1390 توسط فراهانی

000142010.jpg

دو چیز را همیشه فراموش كن: خوبی كه به كسی می كنی، بدی كه كسی به تو می كند.


همیشه به یاد داشته باش: در مجلسی وارد شدی زبانت را نگه دار در سفره‌ای نشستی شكمت را نگه دار در خانه ای وارد شدی چشمانت را نگه دار در نماز ایستادی دلت را نگه دار.


دنیا دو روز است: یك با تو و یك روز علیه تو، روزی كه با توست مغرور مشو و روزی كه علیه توست مایوس نشو. چرا كه هر دو پایان پذیرند.


به چشمانت بیاموز كه هر كسی ارزش نگاه ندارد به دستانت بیاموز كه هر گلی ارزش چیدن ندارد به دلت بیاموز كه هر عشقی ارزش پرورش ندارد.

 نظر دهید »

نقش لقمه حرام در زندگی

13 شهریور 1390 توسط فراهانی
لقمه حرام


انسان موجودی است دارای دو بعد روحانی و جسمانی كه بین این دو رابطه تنگاتنگی وجود دارد؛ زیرا هم امور مربوط به جسم، روح انسان را تحت تأثیر قرار می دهد و هم مسایل روحی مانند غم و اندوه باعث بروز بیماری های جسمی در انسان می شوند. كسب و درآمد حلال یا حرام و به عبارتی لقمه حلال یا حرام از جمله مسائلی است كه ابعاد وسیعی از زندگی انسان را تحت تأثیر قرار می دهد. به همین دلیل پرهیز از لقمه حرام با اهمیت فراوانی در آیات و روایات ذكر شده است. در نوشتار حاضر پیرامون نقش لقمه حرام در زندگی با نگاهی به قرآن و روایات سخن گفته شده كه با هم آن را از نظر می گذرانیم.


¤¤¤اهمیت پرهیز از مال حرام
خداوند در قرآن اصحاب كهف را به عنوان الگو برای انسان های پاك سرشت و حق جو معرفی می كند و ازجمله كارهای آنها كه می تواند برای همگان سرمشق قرار گیرد، تهیه غذای پاك و حلال است؛ آنان وقتی از خواب 309 ساله برخاستند، به شدت احساس گرسنگی كردند، اما با این حال به مأمور تهیه غذا توصیه می نمودند هر غذایی را نخرد، بلكه بین فروشندگان بگردد و از كسی غذا تهیه كند كه غذایش از همه پاك تر و حلال تر باشد: «فلینظر ایها ازكی طعاما» (كهف/ 19) این نكته جالب توجه است كه آنان درحالی كه بسیار گرسنه بودند، اولین چیزی كه مورد توجه قرار دادند، نوع و مقدار غذا نبود، بلكه حلال و پاك بودن آن برایشان حائز اهمیت بود. (محسن قرائتی، تفسیر نور، ج 7، ص 154)
لقمه حرام تنها شامل خوردن غذای حرام نیست بلكه براساس روایات، مصادیق متعددی دارد كه برخی از آنها عبارتند از: رباخواری، خوردن مال یتیم، كم فروشی، نپرداختن خمس و زكات، كم كاری در قبال دریافت حقوق و دستمزد، فریب در معامله، زیرمیزی، رشوه خواری و…
خداوند در آینه 168 سوره بقره می فرماید: «ای مردم از آنچه در زمین، حلال و پاكیزه است بخورید و گام های شیطان را دنبال نكنید كه او برای شما دشمنی آشكار است؛ پس مبادا به پیروی از شیطان آنچه را خدا حلال كرده، حرام بشمارید و آنچه را حرام كرده است روا بدانید»
همچنین قرآن كریم در آیات مختلفی با استفاده از جمله «كلوا من طیبات» به انسان دستور داده است تا فقط و فقط از غذاهای پاكیزه و حلال تغذیه كند. در برخی روایات نیز آمده «اذا وقعت اللقمه من الحرام فی جوف العبد لعنه كل ملك فی السماوات والارض و مادامت اللقمه فی جوفه لاینظرالله الیه» (بحار، ج 63، ص 314) وقتی لقمه حرام وارد بدن انسان شود همه فرشتگان آسمان و زمین او را لعنت می كنند و تا زمانی كه لقمه در درون او باشد، خداوند به او نظر نمی كند.
این روایت با لحن شدیدش انسانها را از خوردن لقمه حرام نهی می كند و عواقب بد آن را متذكر می شود. بدی این عمل آن قدر زیاد است كه تمامی فرشتگان بر او لعنت می فرستند و خواهان دوری او از رحمت الهی هستند و خداوند چنین بنده ای را نگاه هم نمی كند.

آثار و پیامدهای لقمه حرام
درآمدهای نامشروع و خوردن لقمه حرام آثار فراوانی دارد كه به پاره ای از آنها اشاره می شود:
1- پذیرفته نشدن نماز و عبادات
كسی كه مال حرام می خورد، ممكن است نماز بخواند، روزه بگیرد و سایر عبادات را انجام دهد، غافل از اینكه مال حرام سبب تباهی اعمال او می شود. در روایتی از رسول اكرم(ص) آمده است: «من اكل لقمه حرام لم تقبل له صلاه اربعین لیله ؛ كسی كه لقمه حرامی بخورد، تا 04 شبانه روز نمازهایش قبول نمی شود.» (بحار، ج 36، ص 413)
چنین فردی حتی اگر با استفاده از مال حرام توفیق حج و عمره هم پیدا كند، از او پذیرفته نمی شود. امام باقر(ع) فرمود: «لا یقبل الله عزوجل حجا و لا عمره من مال حرام» (بحار، ج 39، ص 361) خداوند حج و عمره ای را كه از مال حرام باشد، نمی پذیرد.
2- مستجاب نشدن دعا
مطابق روایات تا وقتی كه حق دیگران در داخل مال كسی باشد، دعای او مستجاب نمی شود. خداوند دعای بندگان خود را به اجابت می رساند مگر دعای انسان حرامخوار. (وسایل الشیعه، ج 7، ص 541) در روایت دیگری آمده است: «من احب ان یستجاب دعاؤه فلیطیب مطعمه و مشربه؛ كسی كه دوست دارد دعایش مستجاب شود طعام و كسب خود را از حرام پاك كند.» (بحار، ج 09، ص 273)
3- نسل فاسد
فردی كه لقمه حرامی را به منزل می برد، خانواده خویش را از سعادت دور می كند و فرزندی كه در چنین خانواده ای متولد می شود، روی سعادت را نمی بیند. كسی كه نطفه اش از حرام منعقد شده، به فساد و تباهی گرایش داشته و فاسد خواهد شد. (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 01، ص: 8)از امام صادق(ع) نقل شده است: «كسب الحرام یبین فی الذریه؛ مال حرام در فرزندان آشكار می شود.» (كافی، ج 5، ص421)
علاوه بر موارد فوق، برای خوردن مال حرام آثار دیگری نیز ذكر شده است كه از جمله دل را سیاه می كند و قلب را سخت می كند. موجب می شود انسان خدا را فراموش كند و دیگر اینكه شیطان را مسلط می كند. (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 01،ص:48)

راهكارهای اصلاحی
خداوند متعال همیشه با آغوش باز بندگان توبه كار خود را می پذیرد. بندگانی كه از گناهانشان پشیمان شده اند و قصد اصلاح خویش را دارند. آنان كه دسترسی به مال حرام دارند اما به خاطر خدا از آن پرهیز می كنند، پاداش خود را از خدا خواهند گرفت. امام صادق(ع) فرمودند: «ثلاث من كن فیه زوجه الله من حور العین: … رجل اشرف علی مال حرام فتركه لله؛ سه ویژگی است كه در هر كس باشد خدا او را به ازدواج حور العین درمی آورد كه یكی از آنها كسی است كه به مال حرام دست یابد ولی برای خدا آن را ترك كند. (وسایل الشیعه، ج 21، ص 971)
در روایت دیگری آمده است: «العباده سبعون جزءا افضلها طلب الحلال؛ عبادت هفتاد جزء دارد كه با فضیلت ترین آنها طلب حلال است. (كافی، ج 5، ص 87) در حالات اهل بیت(ع) ذكر شده است كه برای كسب روزی حلال تلاش می كردند و آن را نوعی عبادت و جهاد می شمردند. (ر.ك: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج 81، ص 732)
بدیهی است كه مسئله حق الناس بسیار مهمتر و سخت تر از حق الله است؛ زیرا امید است خداوند با وسعت لطف و كرم خویش، از حق خود درگذرد، اما مردم ممكن است از یك ریال هم صرف نظر نكنند. حق الناس از جمله سؤالاتی است كه انسان ها می بایست در قیامت در مورد آن پاسخ دهند. توجه به این نكات می تواند بازدارنده باشد.
در مورد بازپرداخت حق الناس و مالی كه از راه حرام به دست آمده، چهار حكم وجود دارد: 1- اگر مقدار حرام معلوم و صاحبش هم معلوم باشد، باید آن را به صاحبش برگرداند یا با او مصالحه نماید. 2- اگر مقدار مال معلوم و صاحبش مجهول باشد، باید از جانب صاحبش رد مظالم دهد. 3- اگر مقدار مال مجهول و صاحبش معلوم است، باید مصالحه نمایند. 4- اگر مقدار مال و صاحب آن، هر دو مجهول باشند، باید خمس مالش را بدهد. (اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 01، ص: 48)

 نظر دهید »

مشکل‎گشای واقعی

12 شهریور 1390 توسط فراهانی
تقوا

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) در ادامه وصایای خود به ابوذر فرمود:


تقوای دل

پیامبر به سینه مبارك خود اشاره كردند و فرمودند: تقوا در دل است. تقوا صفت قلب است كه مظاهری دارد و ا‌ین مظاهر به عنوان مصاد‌یق تقوا ذكر می‎شود، چنانكه خداوند سبحان در تعظ‌یم شعائر الهی می‌فرماید: “ذلك و من ‌یعظم شعائر الله فإنها من تقوی القلوب(1)؛ آری ، کسانی که شعایر خدا را بزرگ می شمارند کارشان نشان پرهیزگاری دلهایشان باشد.” با‌ید تقوا، هم به عنوان حسن فعلی در متن عمل باشد و هم به عنوان حسن فاعلی در قلب عامل جا‌یگز‌ین باشد. ‌یعنی كاری كه مطابق شرع نباشد تقوای عملی در آن نیست و همچنین اگر كار مشروع بود، ولی مكلّف آن را انجام نداد تقوای فاعلی در او وجود نخواهد داشت.

تقوا، مشكل گشاست

ای ابوذر! اگر همه مردم به ا‌ین آ‌یه عمل كنند برای آنها ‌كافی است: “و من ‌یتق الله ‌یجعل له مخرجاً * و ‌یرزقه من حیث لا ‌یحتسب و من ‌یتوكل علی الله فهو حسبه إن الله بالغ أمره قد جعل الله لكل شیء قدراً(2)؛ هر کس از خدا پروا كند براى او راه بیرون شدن [از هر دشوارى و اندوهى‏] پدید آرد، و از جایى كه حسابش را نمى‏كند، به او روزى مى‏رساند، و هر كس بر خدا اعتماد كند او براى وى بس است. خدا فرمانش را به انجام رساننده است. به راستى خدا براى هر چیزى اندازه‏اى مقرّر كرده است.”

جامعه‌ای كه همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار نا‌امنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزكار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمی‎ماند و از طر‌یقی روزی او می‎رسد كه به آن امیدوار نبوده است.

ز‌یرا جامعه‌ای كه همه مردم آن اهل تقوا باشند، گرفتار نا‌امنی و نابسامانی نخواهد شد. انسان پرهیزكار هرگز در فراز و نشیب روزگار نمی‎ماند و از طر‌یقی روزی او می‎رسد كه به آن امیدوار نبوده است. اگر كسی به خدا اعتماد كند و او را وكیل خود قرار دهد خدا برای او كافی است. خداوند برای هر چیزی اندازه‎ای قرار‌ داده است كه روزیِ هیچ كس بدون آن اندازه، به او نمی‎رسد. بنابر این انسان با‌ید كارهایش را بر محور تقوا قرار داده و به مدد تقوا و توكل به سوی خروج از ‌مشكلات حركت كند و انتظار روزیِ “من حیث لا ‌یحتسب” را داشته ‌باشد.

عمل با تقوا، مقبول و كثیر است

ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است: “إنّما یتقبّل الله من المتّقین."(3) در ا‌ین حال، عمل شما اندك نخواهد بود، ز‌یرا چیزی كه مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندك شمرده شود. نتیجه آن كه عمل با تقوا، مقبول و كثیر است.

ا‌ین بخش از وصیت، نظ‌یر آ‌یه‌‌ “‌یا أ‌یها الذ‌ین امنوا اذكروا الله ذكراً كثیراً"(4) است كه امیرالمؤمنین (علیه‎السلام) در ذیل آن می‎فرما‌ید: ذكر خالص، ذكر كثیر است. عمل خالصانه را چون خدا می‎پسندد كثیر است، اما ذكر منافقان گرچه در ظاهر كثیر باشد اندك است: “لا یذكرون الله إلا قلیلا."(5)

ای ابوذر! اگر با تقوا باشید عمل شما مقبول است: “إنّما یتقبّل الله من المتّقین.” در ا‌ین حال، عمل شما اندك نخواهد بود، ز‌یرا چیزی كه مقبول خدا باشد، نباید ناچیز و اندك شمرده شود. نتیجه آن كه عمل با تقوا، مقبول و كثیر است.

ا‌ین ‌كه خداوند می‎فرما‌ید: منافقان، كم تسبیح حق می‎كنند، در حالی كه منافق اصلاً به ‌یاد خداوند نیست: “نسوا الله فأنساهم أنفسهم"(6)، برای آن است كه همین ذكر علنی و آشكار آنها كه برای جلب توجه مردم است و ر‌یاكارانه انجام می‎گیرد قلیل است گرچه ظاهراً ز‌یاد باشد. پس كسی كه در پنهان و نهان ذكر دارد ذكرش كثیر است، ز‌یرا خالص و مقبول است و عمل مقبول، اندك نیست.



برگرفته از سیره رسول اکرم(صلی الله علیه و آله)، آیة الله جوادی آملی .


 نظر دهید »

دین فروشی سمره

08 شهریور 1390 توسط فراهانی

66886425021.jpg

سمره بن جندب اهل بصره بود. پس از مرگ پدر همراه مادرش به مدینه آمد؛ مادرش به یكى از یاران رسول خدا به نام مرى بن شیبان شوهر كرد و سمره در دامن او بزرگ شد؛ با اینكه نوجوان بود تیرانداز خوبى بود، پیامبر او را اجازه داد در جنگ احد شركت كند و در بیشتر جنگها شركت كرد.

او در زمان معاویه همانند بعضى صحابه فاسق و دروغگو، براى گرفتن پول ، به جعل احادیث در مدح معاویه و نقل احادیث از پیامبر در مذمت امیرمؤ منان علیه السلام اقدام كرد.

معاویه به او گفت : صد هزار درهم مى دهم تا این آیه (را كه در مذمت منافقان نازل شده ) به على بن ابى طالب نسبت بدهى .!

آیه اینست : (بعضى از مردم (اخنس بن شریق ) از گفتار دلفریب خود تو را به شگفت آرند از چرب زبانى و دروغ به متاع دنیا رسند، و از نادرستى و نفاق خدا را بر راستى خود گواه گیرند، و این كس بدترین دشمن اسلام است . چون از حضور تو دور شوند (و قدرت یابند) كارش فتنه و فساد است ، بكوشد تا حاصل خلق به باد فنا دهد و نسل بشر را قطع كند و خدا مفسدان را دوست ندارد)

و این آیه را (كه پس از خوابیدن امیرمؤ منان در رختخواب پیامبر، در شاءن حضرت على علیه السلام نازل شده ) بگو در شاءن ابن ملجم نازل شده است ، آیه این است : (و برخى از مردمان از جان خود در راه رضاى خدا درگذرند و خدا دوستدار چنین بندگان است )

سمره پیشنهاد معاویه را نپذیرفت . معاویه گفت : دویست هزار درهم مى دهم قبول كن ، او نپذیرفت .

معاویه چهار صد هزار درهم وعده داد و او پذیرفت و این دو آیه كه اولى درباره منافقین بوده به امیرالمؤ منین نسبت ، و آیه دوم كه درباره امیرالمؤ منین نازل شده ، به ابن ملجم نسبت داد، و با این كار دین فروشى خود را ثابت كرد.

نام كتاب : یكصد موضوع 500 داستان

مؤ لف : سید على اكبر صداقت

 1 نظر

شهرت و محبوبیت هم دردسردارد

06 شهریور 1390 توسط فراهانی

همگی شنیدیم فلانی در اوج شهرت و محبوبیت بسر می برداما تا به حال فکر نکرده ایم که این محبوبیت و شهرت چه آسیبها و آفاتی سخت می تواند داشته باشد که گاه به قیمت دو دنیای انسان تمام می شود. واقعا چقدر فرق می کنند آدمها !یکی عاشق اینه که  برای کار نکرده هم مدح و تعریفش بکنند(1) یکی هم وقتی به خاطر اینکه در راه خدا ازش تعریف می کنند تنش می لرزه و دوباره دست به دامن خود خدای مهربون میشه .امروز می خواهیم نوعی از محبوبیت را برایتان شرح دهیم که خطرش از تمامی انواع آن بیشتر است،محبوبیت به نام خدا.شرح این حدیث نورانی را از  زبان رهبر معظم انقلاب اسلامی  بازگو می نماییم.

من مواعظ علی بن الحسین (علیه السلام):

وقال له رجلٌ: إنّی لأحبّك فی اللّه حبّاً شدیداً، فنكس علیه السلام ثمّ قال: الّلهم إنّی أعوذبك أن اُحَبّ فیك وأنت لی مبغض ثمّ قال له: أحبّك للذی تحبّنی فیه. (تحف العقول صفحه 282)

ترجمه:مردی به امام سجاد علیه السلام گفت:من شما را به خاطر خدا بسیار دوست می دارم.پس از این سخن امام سجاد علیه السلام سرشان را پایین انداختندوبا قدری درنگ وتامل فرمودند:خدایا!من به تو پناه می برم از اینکه به خاطر تو دوست داشته شوم  در حالیکه تو دشمن باشی.سپس امام سجاد علیه السلام فرمودند:ای مرد من نیز تورا به خاطر همان خدایی که مرا دوست داری ، دوست می دارم.

نكته اساسى كه در این بیان وجود دارد و درس بزرگى براى ما است، توجه فورى به خطرى است كه در برابر چنین پدیده‏اى (محبوب بودن نزد مردم بخاطر خدا) انسان را تهدید میكند. لذا وقتى آن مرد به حضرت عرض مى‏كند كه شما را براى خدا دوست دارم نمى‏فرمایند: از تو متشكرم، یا خدا را بر این محبوبیت سپاس میگویم، بلكه مى‏فرمایند: «پرودگارا پناه به تو مى‏برم از این كه مردم مرا به خاطر تو دوست داشته باشند ولى تو مرا دشمن داشته‏باشى»

گروه دین و اندیشه تبیان_رضاسلطانی

 

 نظر دهید »

دعای پیرزن

02 شهریور 1390 توسط فراهانی

 

http://www.sheekh-3arb.info/islam/Library/img/3ater/div1000.files/image005.gif



سلطان ملكشاه در محل حكومت خویش (اصفهان) به شكار رفت و جمعى از خواص و غلامان او اطرافش بودند، گاو ماده اى بى صاحب میان بیابان به چشم آنها خورد اورا گرفتند. پس از كشتن، بریان كردند و خوردند. صاحب گاو پیرزنى بود بیوه كه سه طفل یتیم داشت و به شیر گاو زندگانى مى كرد. وى تا با خبر شد آمد در وقتى كه ملك شاه مى خواست از روى پل زاینده رود برود مقابلش ایستاد و گفت شاها اگر امروز سر پل زاینده رود جواب مرا ندادى و به دردم رسیدگى نفرمائى، روز قیامت سر پل صراط جلوتان را خواهم گرفت. سلطان پیاده شد و به موضوع پى برد، دستور داد هفتاد گاو به آن زن دادند. غلامان كه در مقام خدمتگذاران دربار سلطان به مال مردم تجاوز كرده بودند در دادگاه رسمى سلطان محكوم شدند.

بعد از وفات ملكشاه آن زن خود را روى قبر سلطان افكند و مى گفت خداوندا! سلطان ملكشاه هم به درد دل رسیدگى نمود و هم احسان به من كرد، تو اكرم الاكرمین هستى، اگر به او رحم فرمائى چه مى شود در آن زمان یكى از عباد و زهاد ملك شاه را خواب دید از حالش جویا شد، گفت اگر شفاعت زنى را كه سر پل زاینده رود كه به دادش رسیدم نبود واى بر من بود.


منبع:
داستانهایی از دعا (جلد 1) “تالیف :شهید احمد میر خلف زاده و قاسم میر خلف زاده”

 نظر دهید »

خودخواهی تاریکترین حجابها

29 مرداد 1390 توسط فراهانی

شهید آیت الله سید عبدالحسین دستغیب در کتاب توحید چنین می فرمایند :

خودخواهی تاریکترین حجابها


خود بین، خدابین نمی شود . این است که نمی گذارد آدمی خدا را ببیند ایمان بیاورد - نه اینکه بزبان بگوید“ لااله الاالله “ ، بلکه دلش خدا را باور داشته باشد و به دور او بتند ، رضای او را بجوید . آن ایمان جایش دل است نه زبان ((الهی قلبی محجوب)) تا وقتی قلب دارای حجاب است همان حجابی که خودش درست کرده و آن را روز به روز محکمتر کرده است ، حجابهائیکه بدست خودش آنرا زیاد کرده است هر کاری که از روی خود خواهی و خودبینی باشد مزاحم معرفت است بلکه موجب دوری و خدای نکرده انکار است . کار بشر جاهل بجایی می رسد که می گوید من هستم اما خدا …؟! این نتیجه حجاب دل است ((من)) و ((منیت)) اگر قوی شود همه چیز خودش را فراموش می کند. اول خاک و سپس نطفه و بعد ضعیف بودن را فراموش می کند . همانطوریکه پیری و فرتوتی و بیماری و تهیدستی و سپس مرگ را نیز از یاد می برد.

حضرت امام صادق(ع) می فرماید هیچ حجابی تاریکتر و وحشتناک تر  میان بنده و پروردگارش مانند حجاب نفس و هوی نیست . همه اش خود پرستی است کی خدا پرستی پیدا می شود.

کتاب توحید / صفحه 27


 نظر دهید »

رهایی از «لیلة‌القبر» برای رسیدن به«لیلة‌القدر»

29 مرداد 1390 توسط فراهانی

لیالی قدر برای ما تعیین کننده است. صرف آمرزش گناهان مرده‌ها مطرح نیست. اینها یکی از زوایای فرعی لیله قدر است. شرح صدر طلب کردن، ظهور ولی عصر را مسئلت کردن، گسترش فرهنگ اسلامی را خواستن، وفاق ملی را مطرح کردن، کینه‌ها را از دل زدودن و صدها معارف و معالی دیگر در صدر خواسته‌های ماست؛ آمرزش گناهان هم جزء خواسته‌های ماست. ولی عمده آن است که گناه رخت بربندد، نه گناه بیاید و آمرزیده شود! عمده آن است که از خدا بخواهیم که اهل معصیت نباشیم.

رهایی از «لیلة‌ القبر» برای رسیدن به «لیلة‌ القدر»

از خدا بخواهیم که آن توفیق را، آن معرفت را، آن محبت را به ما عطا کند که ما هم لیله قدر بشویم. آنها که لیله قدر شدند، اسوه مایند. اگر درباره فاطمه زهرا (س) آمده است که او لیله قدر است، این سخن از سنخ تمثیل است و نه تعیین. یعنی 14 انسان کامل هر کدام لیله قدرند. و اگر آنها لیله قدرند، شاگردان آنها می‌توانند در حوزه ایمانی خود لیله قدر بشوند. تو لیلة‌ القدری، بدان؛ در صورتی که از لیلة‌ القبری بیرون بیایی! همه بزرگان به ما گفتند: اگر از لیلة‌ القبری به درآمدی، لیلة‌ القدر می‌شوی! اینکه در درونش گورستان فتنه هاست، گورستان غیبت هاست، گورستان آمال و آرزوهاست، شکمش هم گورستان حرام هاست؛ این «لیلة‌ القبر» است، نه لیلة‌ القدر!

اگر از لیلة‌ القبری به درآمد، «لیلة‌ القدر» می‌شود؛ آنگاه خیر من الف شهر  می‌شود، یک نفر بیش از هزار نفر می‌شود، آنگاه کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله  خواهد شد. یک شب اگر بر هزار ماه فضیلت دارد، یک انسان هم بر هزار گروه فضیلت دارد. در صورتی که از لیلة‌ القبری به دربیاید، لیلة‌ القدر بشود. اینها نظیر اسماء الله نیست که توقیفی باشد! اگر به ما گفتند: فاطمه زهرا(س) لیله قدر است، یعنی ای زنان عالم! شما هم می‌توانید در حوزه ایمانی خود به دنبال مولاه و سیده خود، لیلة‌ القدر بشوید. و اگر کسی قرآن در جان او جلوه کرد، او همین لیلة‌ القدر را در حوزه ایمانی خود خواهد داشت.

 نظر دهید »

چکار کنیم لذت شیرینی گناه از وجودمان برود ؟

27 مرداد 1390 توسط فراهانی




http://t2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRbnTVUJcxh7TCw5NTIslfKB4k8zz9eeGjRz3TZG3RcRwzbKFJBpQ





اولا شیرینی باید باشد . اگر این شیرینی برود ، دیگر ترک گناه ثوابی ندارد . اگر یک خربزه تلخ و ترشیده باشد و بچه ای که این خربزه دوست دارد ، این را نخورد ، هنر نکرده است . یا بچه سرما خورده و خربزه را نمی خورد .

خوب هنر کرده ؟ اگر خربزه شیرین بود و تو به دنبالش نرفتی



اولا شیرینی باید باشد . اگر این شیرینی برود ، دیگر ترک گناه ثوابی ندارد . اگر یک خربزه تلخ و ترشیده باشد و بچه ای که این خربزه دوست دارد ، این را نخورد ، هنر نکرده است . یا بچه سرما خورده و خربزه را نمی خورد .

خوب هنر کرده ؟ اگر خربزه شیرین بود و تو به دنبالش نرفتی

و نخوردی خیلی مزه دارد . امیر المومنان در باب توبه می فرمایند : گوشتهایی که از گناه در تنت روییده ، باید آب بشود . یک نگاه نامشروع هم لذت دارد و گوشت تن من میشود . وقتی غیبت کسی را می کنم و آبروی او را می برم و دلم خنک میشود ، این هم گوشت تن شما میشود .

اتفاقا غیبت هم نوعی خوردن است . یک دروغ و یک غیبت خوردنی میشود . منتهی این ها خوردنی کاذب است . این خوردنی ها مزه دارد و شکم را هم پُر میکند . خدا میگوید : این ها که خیلی مزه دارد ، رها کن . خدا با انسانهای عاقل صحبت میکند . چطور وقتی شما مریض میشوید به دکتر می روید و داروی تلخ دکتر را هم می خورید .

چون سلامتی برایتان مهم است و در دوران پرهیز از چیزهایی که برایت بد است ، پرهیز میکنید . خیلی جاها ما از شیرینی های نامشروع دست بر می داریم . خدا میگوید : تو از این چشم بپوش ، ما چیزهای بهتری به تو میدهیم .

بچه های خوب در میهمانی به حرف مادر گوش می دهند و با اشاره مادر چیزی می خورند . بعد که خانه می آیند ، مادر به او خوراکی بیشتری می دهد که آبرویش را در میهمانی حفظ کرده است . خدا می گوید : ما با انسانهای عاقل صحبت می کنیم . انسانهای بی عقل ، از حیوان بدتر هستند . سعدی حکایت شیرینی دارد .

کسی آمد خربزه بخرد . قیمت را سوال کرد . فروشنده گفت : اینهایی که این طرف است ، دو تا یک دانگ و آنهایی که آن طرف هستند ، چهار تا یک دانگ میشود . گفت : فرقشان چیست ؟ فروشنده گفت : این ها که دو تا هستند ، از دسترنج خودم است ولی چهارتایی ها را بچه هایم دزدیده اند و آورده اند .

طرف گفت : ازاین حرام تر و ارزان تر نداری ؟ حالا که من می خواهم حرام بخورم ، فرقی نمیکند چند تا باشد . یک فضله ی موش در یک لیوان شربت بیفتد ، همه را آلوده میکند . اگر ما بتوانیم با عقلمان به دین نگاه کنیم نه با احساساتمان و بتوانیم آن طرف تر را هم ببینیم ، قطعا گناه نمی کنیم .

کسی به گوسفندی سبزی می داد و از آن طرف به او دست می زد که ببیند چاق شده است یا نه . من که شربت تلخ میخورم ، سریعا سلامتی نمی آید ، بعدا می آید ولی شربت تلخ نقد است و سلامتی اش نسیه است . کسی که می خواهد در دانشگاه قبول بشود ، یکسال همه ی تفریحات را بر خودش حرام می کند . او دارد نقد این شیرین را از دست می دهد به امید قبولی نسیه . چرا اینجا این کار را می کنیم ؟ در مورد دین هم ، باید همین کار را انجام بدهیم .

منبع :سایت راسخون
 1 نظر

كرامات انسان را به جهنم می‌برد!

27 مرداد 1390 توسط فراهانی
مكاشفات و كرامات از اموری هستند كه در حوزه دین و عرفان مورد توجه‌اند و بعضا شگفتی‌های فراوانی می‌آفرینند.

آیت الله بهجت

اما آیا انسان باید به دنبال این مكاشفات بوده و آن را هدف خود از دین‌داری قرار دهد؟ مرحوم آیةالله بهجت رضوان‌الله علیه به این سوال پاسخ داده‌اند.

شخصی از حضرت آیةالله بهجت رضوان‌الله تعالی علیه می‌پرسد: “چه كنم كه در معنویات آن‌قدر موفق باشم كه صاحب كشف و كرامت گردم؟”

آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ می‌فرمایند: “كسانی كه از مقداری معنویات برخوردار بودند، دنبال كشف و كرامت نمی‌رفتند.

عاشق مقامات عرفانی و كرامات نباشید، گاهی این جور كارها شما را به جهنم می‌برد! انسان باید در این مسیر انسانیت و كسب معارف، اهل مراقبه باشد و تا به مراقبه نرسد، فایده‌ای ندارد!"(1)

واقعیت آن است كه حضرت آیةالله بهجت كه خود اهل كرامات بودند و اساتیدی اهل كرامت و مكاشفه داشتند و چه بسا شاگردانی اهل كرامت پرورش داده باشند، افراد را از مسیر پرخطری پرهیز داده‌اند كه طمع بی‌جا در آن می‌تواند مشكلات عدیده دنیوی و اخروی ایجاد كرده و گاه انسان را به ورطه علوم غریبه و حتی رابطه با برخی موجودات غیبی كه دشمن انسان هستند، بكشاند.

بنابراین، این عارف برحق، همواره تاكید می كردند كه راه واقعی عرفان “ترك گناه” است و چون این امر كه البته ساده هم نیست حاصل شد، بقیه خیرات به سوی انسان سرازیر می‌شود.

به واقع كرامت شیعه به قرآن و عترت است و با وجود این دو به چیزی نیاز ندارد، هر چند كه آنان كه خالصانه پای در این راه نهند و از طمع به عجایب بپرهیزند، خداوند آنان را مشمول رحمت كرده و كراماتی نیز نصیبشان می‌كند، آن‌گونه كه نصیب آیةالله بهجت فرمود: “الذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا“.


پی نوشت :

1- (كتاب پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد دوم)

منبع: جهان نیوز

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان

 نظر دهید »

تقوا و آزادى

27 مرداد 1390 توسط فراهانی

لازمه اینكه انسان از زندگى حیوانى خارج شود و یك  زندگى انسانى اختیار كند اینست  كه از اصول معین و مشخص پیروى كند , و لازمه اینكه از اصول معین و مشخصى پیروى كند اینست  كه خود را در چهار چوب همان اصول محدود كند و از حدود آنها تجاوز نكند و آنجا كه هوا و هوسهاى آنى او را تحریك  مى كند كه از حدود خود تجاوز كند خود را (نگهدارى ) كند . نام این (خودنگهدارى ) كه مستلزم ترك  امورى است  تقوا است .

نباید تصور كرد كه تقوا از مختصات  دیندارى است  از قبیل نماز و روزه , بلكه تقوا لازمه انسانیت  است  . انسان اگر بخواهد از طرز زندگى حیوانى و جنگلى خارج شود ناچار است  كه تقوا داشته باشد . در زمان ما مى بینیم كه تقواى اجتماعى و سیاسى اصطلاح كرده اند . چیزى كه هست  تقواى دینى یك  عل و قداست  و استحكام دیگرى دارد و در حقیقت  تنها روى پایه دین است  كه مى توان تقوائى مستحكم و با مبنا به وجود آورد . و جز بر مبناى محكم ایمان به خدا نمى توان بنیانى مستحكم و اساسى و قابل اعتماد به وجود آورد .

افمن اسس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر ام من أسس بنیانه على شفا جرف  هار

آیا آنكس كه بنیان خویش را بر مبناى تقواى الهى و رضاى او بنا كرده بهتر است  یا آنكه بنیان خویش را بر پرتگاهى سست  مشرف  بر آتش قرار داده است  ؟

به هر حال تقوا اعم از تقواى مذهبى و الهى و غیره لازمه انسانیت  است  و نه خود بخود مستلزم ترك  و اجتناب  و گذشتهائى است  .

صفحه : 28

با توجه به این مطلب  خصوصا با در نظر گرفتن اینكه در زبان پیشوایان بزرگ  دین , از تقوا به حصار و حصن و امثال اینها تعبیر شده ممكن است كسانى كه با نام آزادى خو گرفته اند واز هر چیزى كه بوى محدودیت  بدهد فرار مى كنند چنین تصور كنند كه تقوا هم یكى از دشمنان آزادى و یك  نوع زنجیر است  براى پاى بشر .

بشر , خانه مى سازد , اطاق مى سازد با در و پنجره هاى محكم , به دور خانه اش دیوار مى كشد . چرا این كارها را مى كند براى اینكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسیب  گرما حفظ كند , براى آنكه لوازم زندگى خود را در محیط امنى كه فقط در اختیار شخص خود اوست  بگذارد . زندگى خود را محدود مى كند به اینكه غالبا در میان یك  چهار دیوارى معین بگذرد . حالا نام این را چه باید گذاشت  ؟ آیا خانه و مسكن براى انسان محدودیت  است  و منافى آزادى او است  یا مصونیت است  ؟ و همچنین است  لباس . انسان پاى خود را در كفش و سر خود را در كلاه و تن خود را به انواع جامه ها محصور مى كند و مى پیچد و البته به وس همین كفش و كلاه و جامه است  كه نظافت  خود را حفظ مى كند , جلو سرما و گرما را مى گیرد . حالا نام این را چه باید گذاشت  ؟ آیا مى توان نام همه اینها را زندان گذاشت  و اظهارتأسف  كرد كه پا در كفش و سر در كلاه و تن در پیراهن زندانى شده و آرزوى آزاد شدن اینها را از این زندانها كرد ؟ ! آیا مى توان گفت  خانه و مسكن داشتن محدودیت  است  و منافى آزادى است  ؟ !

تقوا هم براى روح مانند خانه است  براى زندگى , و مانند جامه است  براى تن . اتفاقا در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده . در سوره مباركه اعراف  آیه 26 بعد از آنكه نامى از جامه هاى تن مى برد مى فرماید :  و لباس التقوى ذلك  خیر  . یعنى تقوا كه جامه روح است  بهتر و لازمتر است  .

آنوقت  مى توان نام محدودیت  روى چیزى گذاشت  كه انسان را از موهبت  و سعادتى محروم كند , اما چیزى كه خطر را از انسان دفع مى كند و انسان را از مخاطرات  صیانت  مى كند , او مصونیت  است  نه محدودیت  , و تقوا چنین چیزى است  .

امیرالمؤمنین تعبیرى بالاتر از این هم دارد كه نه تنها تقوا را محدودیت و مانع آزادى نمى داند بلكه علت  و موجب  بزرگ  آزادى را تقواى الهى مى شمارد . در خطبه 228 مى فرماید :  فان تقوى الله مفتاح سداد , و ذخیر معاد , و عتق من كل ملكة , و نجاه من كل هلكة , بها ینجح الطالب  , و ینجو الهارب  و تنال الرغائب. (  نهج البلاغه , خطبه 189 .)یعنى تقوا كلید درستى و اندوخته روز قیامت  است  , آزادى است  از قید هر رقیت  , نجات  است  از هر بدبختى .

تقوا در درجه اول و به طور مستقیم از ناحیه اخلاقى و معنوى به انسان آزادى مى دهد و او را از قید رقیت  و بندگى هوا و هوس آزاد مى كند , رشته حرص و طمع و حسد و شهوت  و خشم را از گردنش برمى دارد , ولى به طور غیر مستقیم در زندگى اجتماعى هم آزادیبخش انسان است  . رقیتها و بندگیهاى اجتماعى نتیجه رقیت  معنوى است  . آنكس كه بنده و مطیع پول و یا مقام است  نمى تواند از جنبه اجتماعى , آزاد زندگى كند . لهذا درست  است  كه بگوئیم  عتق من كل ملكة . یعنى تقوا همه گونه آزادى به انسان مى دهد . پس تقوا تنها نه اینست  كه قید و محدودیت  نیست  بلكه عین حریت  و آزادى است  .

صفحه : 31

 نظر دهید »

تقوا و آزادى

27 مرداد 1390 توسط فراهانی

لازمه اینكه انسان از زندگى حیوانى خارج شود و یك  زندگى انسانى اختیار كند اینست  كه از اصول معین و مشخص پیروى كند , و لازمه اینكه از اصول معین و مشخصى پیروى كند اینست  كه خود را در چهار چوب همان اصول محدود كند و از حدود آنها تجاوز نكند و آنجا كه هوا و هوسهاى آنى او را تحریك  مى كند كه از حدود خود تجاوز كند خود را (نگهدارى ) كند . نام این (خودنگهدارى ) كه مستلزم ترك  امورى است  تقوا است .

نباید تصور كرد كه تقوا از مختصات  دیندارى است  از قبیل نماز و روزه , بلكه تقوا لازمه انسانیت  است  . انسان اگر بخواهد از طرز زندگى حیوانى و جنگلى خارج شود ناچار است  كه تقوا داشته باشد . در زمان ما مى بینیم كه تقواى اجتماعى و سیاسى اصطلاح كرده اند . چیزى كه هست  تقواى دینى یك  عل و قداست  و استحكام دیگرى دارد و در حقیقت  تنها روى پایه دین است  كه مى توان تقوائى مستحكم و با مبنا به وجود آورد . و جز بر مبناى محكم ایمان به خدا نمى توان بنیانى مستحكم و اساسى و قابل اعتماد به وجود آورد .

افمن اسس بنیانه على تقوى من الله و رضوان خیر ام من أسس بنیانه على شفا جرف  هار

آیا آنكس كه بنیان خویش را بر مبناى تقواى الهى و رضاى او بنا كرده بهتر است  یا آنكه بنیان خویش را بر پرتگاهى سست  مشرف  بر آتش قرار داده است  ؟

به هر حال تقوا اعم از تقواى مذهبى و الهى و غیره لازمه انسانیت  است  و نه خود بخود مستلزم ترك  و اجتناب  و گذشتهائى است  .

صفحه : 28

با توجه به این مطلب  خصوصا با در نظر گرفتن اینكه در زبان پیشوایان بزرگ  دین , از تقوا به حصار و حصن و امثال اینها تعبیر شده ممكن است كسانى كه با نام آزادى خو گرفته اند واز هر چیزى كه بوى محدودیت  بدهد فرار مى كنند چنین تصور كنند كه تقوا هم یكى از دشمنان آزادى و یك  نوع زنجیر است  براى پاى بشر .

بشر , خانه مى سازد , اطاق مى سازد با در و پنجره هاى محكم , به دور خانه اش دیوار مى كشد . چرا این كارها را مى كند براى اینكه خود را در زمستان از گزند سرما و در تابستان از آسیب  گرما حفظ كند , براى آنكه لوازم زندگى خود را در محیط امنى كه فقط در اختیار شخص خود اوست  بگذارد . زندگى خود را محدود مى كند به اینكه غالبا در میان یك  چهار دیوارى معین بگذرد . حالا نام این را چه باید گذاشت  ؟ آیا خانه و مسكن براى انسان محدودیت  است  و منافى آزادى او است  یا مصونیت است  ؟ و همچنین است  لباس . انسان پاى خود را در كفش و سر خود را در كلاه و تن خود را به انواع جامه ها محصور مى كند و مى پیچد و البته به وس همین كفش و كلاه و جامه است  كه نظافت  خود را حفظ مى كند , جلو سرما و گرما را مى گیرد . حالا نام این را چه باید گذاشت  ؟ آیا مى توان نام همه اینها را زندان گذاشت  و اظهارتأسف  كرد كه پا در كفش و سر در كلاه و تن در پیراهن زندانى شده و آرزوى آزاد شدن اینها را از این زندانها كرد ؟ ! آیا مى توان گفت  خانه و مسكن داشتن محدودیت  است  و منافى آزادى است  ؟ !

تقوا هم براى روح مانند خانه است  براى زندگى , و مانند جامه است  براى تن . اتفاقا در قرآن مجید از تقوا به جامه تعبیر شده . در سوره مباركه اعراف  آیه 26 بعد از آنكه نامى از جامه هاى تن مى برد مى فرماید :  و لباس التقوى ذلك  خیر  . یعنى تقوا كه جامه روح است  بهتر و لازمتر است  .

آنوقت  مى توان نام محدودیت  روى چیزى گذاشت  كه انسان را از موهبت  و سعادتى محروم كند , اما چیزى كه خطر را از انسان دفع مى كند و انسان را از مخاطرات  صیانت  مى كند , او مصونیت  است  نه محدودیت  , و تقوا چنین چیزى است  .

امیرالمؤمنین تعبیرى بالاتر از این هم دارد كه نه تنها تقوا را محدودیت و مانع آزادى نمى داند بلكه علت  و موجب  بزرگ  آزادى را تقواى الهى مى شمارد . در خطبه 228 مى فرماید :  فان تقوى الله مفتاح سداد , و ذخیر معاد , و عتق من كل ملكة , و نجاه من كل هلكة , بها ینجح الطالب  , و ینجو الهارب  و تنال الرغائب. (  نهج البلاغه , خطبه 189 .)یعنى تقوا كلید درستى و اندوخته روز قیامت  است  , آزادى است  از قید هر رقیت  , نجات  است  از هر بدبختى .

تقوا در درجه اول و به طور مستقیم از ناحیه اخلاقى و معنوى به انسان آزادى مى دهد و او را از قید رقیت  و بندگى هوا و هوس آزاد مى كند , رشته حرص و طمع و حسد و شهوت  و خشم را از گردنش برمى دارد , ولى به طور غیر مستقیم در زندگى اجتماعى هم آزادیبخش انسان است  . رقیتها و بندگیهاى اجتماعى نتیجه رقیت  معنوى است  . آنكس كه بنده و مطیع پول و یا مقام است  نمى تواند از جنبه اجتماعى , آزاد زندگى كند . لهذا درست  است  كه بگوئیم  عتق من كل ملكة . یعنى تقوا همه گونه آزادى به انسان مى دهد . پس تقوا تنها نه اینست  كه قید و محدودیت  نیست  بلكه عین حریت  و آزادى است  .

صفحه : 31

 نظر دهید »

كرامات انسان را به جهنم می‌برد!

27 مرداد 1390 توسط فراهانی
مكاشفات و كرامات از اموری هستند كه در حوزه دین و عرفان مورد توجه‌اند و بعضا شگفتی‌های فراوانی می‌آفرینند.

آیت الله بهجت

اما آیا انسان باید به دنبال این مكاشفات بوده و آن را هدف خود از دین‌داری قرار دهد؟ مرحوم آیةالله بهجت رضوان‌الله علیه به این سوال پاسخ داده‌اند.

شخصی از حضرت آیةالله بهجت رضوان‌الله تعالی علیه می‌پرسد: “چه كنم كه در معنویات آن‌قدر موفق باشم كه صاحب كشف و كرامت گردم؟”

آن پیر روشن‌ضمیر در پاسخ می‌فرمایند: “كسانی كه از مقداری معنویات برخوردار بودند، دنبال كشف و كرامت نمی‌رفتند.

عاشق مقامات عرفانی و كرامات نباشید، گاهی این جور كارها شما را به جهنم می‌برد! انسان باید در این مسیر انسانیت و كسب معارف، اهل مراقبه باشد و تا به مراقبه نرسد، فایده‌ای ندارد!"(1)

واقعیت آن است كه حضرت آیةالله بهجت كه خود اهل كرامات بودند و اساتیدی اهل كرامت و مكاشفه داشتند و چه بسا شاگردانی اهل كرامت پرورش داده باشند، افراد را از مسیر پرخطری پرهیز داده‌اند كه طمع بی‌جا در آن می‌تواند مشكلات عدیده دنیوی و اخروی ایجاد كرده و گاه انسان را به ورطه علوم غریبه و حتی رابطه با برخی موجودات غیبی كه دشمن انسان هستند، بكشاند.

بنابراین، این عارف برحق، همواره تاكید می كردند كه راه واقعی عرفان “ترك گناه” است و چون این امر كه البته ساده هم نیست حاصل شد، بقیه خیرات به سوی انسان سرازیر می‌شود.

به واقع كرامت شیعه به قرآن و عترت است و با وجود این دو به چیزی نیاز ندارد، هر چند كه آنان كه خالصانه پای در این راه نهند و از طمع به عجایب بپرهیزند، خداوند آنان را مشمول رحمت كرده و كراماتی نیز نصیبشان می‌كند، آن‌گونه كه نصیب آیةالله بهجت فرمود: “الذین جاهدوا فینا، لنهدینهم سبلنا“.


پی نوشت :

1- (كتاب پرسش‌های شما و پاسخ‌های آیةالله بهجت، جلد دوم)

منبع: جهان نیوز

تهیه و تنظیم : گروه حوزه علمیه تبیان

 نظر دهید »

تذکر به خویشتن

27 مرداد 1390 توسط فراهانی





پرسیدم: بار الهی چه عملی از بندگانت بیش از همه تو را به تعجب وا می‌دارد؟


پاسخ آمد: اینکه شما تمام کودکی خود را در آرزوی بزرگ شدن به سر می‌برید و دوران پس از آن را نیز در حسرت بازگشت به کودکی می‌گذرانید.


اینکه شما سلامتی خود را فدای مال‌اندوزی می‌کنید و سپس تمام دارایی خود را صرف بازیابی سلامتی می‌نمایید.


اینکه شما به قدری نگران آینده‌اید که حال را فراموش می‌کنید، در حالی که نه حال را دارید و نه آینده را.


این که شما طوری زندگی می‌کنید که گویی هرگز نخواهید مرد و چنان گورهای شما را گرد و غبار فراموشی در بر می‌گیرد که گویی هرگز زنده نبوده‌اید.


سکوت کردم و اندیشیدم،


در خانه چنین گشوده، چه می‌‌طلبیدم؟ بلی، آموختن …


پرسیدم: چه بیاموزم؟


پاسخ آمد:

بیاموزید که مجروح کردن قلب دیگران بیش از دقایقی طول نمی‌کشد ولی برای التیام بخشیدن آن به سالها وقت نیاز است.


بیاموزید که هرگز نمی‌توانید کسی را مجبور نمایید تا شما را دوست داشته باشد، زیرا عشق و علاقه دیگران نسبت به شما آینه‌ای از کردار و اخلاق خود شماست.


بیاموزید که هرگز خود را با دیگران مقایسه نکیند، از آنجایی که هر یک از شما به تنهایی و بر حسب شایستگی‌های خود مورد قضاوت و داوری ما قرار می‌گیرد.


بیاموزید که دوستان واقعی شما کسانی هستند که با ضعف‌ها و نقصان‌های شما آشنایند ولیکن شما را همانگونه که هستید و دوست دارند.


بیاموزید که داشتن چیزهای قیمتی و نفیس به زندگی شما بها نمی‌دهد، بلکه آنچه با ارزش است بودن افراد بیشتر در زندگی شماست.


بیاموزید که دیگران را در برابر خطا و بی‌مهری که نسبت به شما روا می‌دارند مورد بخشش خود قرار دهید و این عمل را با ممارست در خود تقویت نمایید.


بیاموزید که دو نفر می‌توانند به چیزی یکسان نگاه کنند ولی برداشت آن دو هیچگاه یکسان نخواهد بود.


بیاموزید که در برابر خطای خود فقط به عفو و بخشش دیگران بسنده نکنید، بلکه تنها هنگامی که مورد آمرزش وجدان خود قرار گرفتید، راضی و خشنود باشید.


بیاموزید که توانگر کسی نیست که بیشتر دارد بلکه آنکه خواسته‌های کمتری دارد از همه توانگرتر است.


به خاطر داشته باشید

که مردم گفته‌های شما را فراموش می‌کنند و همین مردم اعمال شما را


نیز از یاد خواهند برد ولی، هرگز احساس شما نسبت به خویش را

از خاطر نخواهند زدود.

 1 نظر

دروغگو با دروغ خود چه چیزهایی بر ضد خود فراهم می كند؟

26 مرداد 1390 توسط فراهانی


پاسخ:

امام على علیه‏السلام :
یَكتَسِبُ الكاذِبُ بكِذبهِ ثلاثا : سَخَطَ اللّه علَیهِ ، واستِهانَةَ الناسِ بهِ ، ومَقتَ الملائكةِ لَهُ .
دروغگوبا دروغگویىِ خود سه چیز به دست مى‏آورد : خشم خدا را نسبت به خود ، نگاه تحقیرآمیز مردم را نسبت به خود و دشمنى فرشتگان را نسبت به خود .

غرر الحكم : 11039 منتخب میزان الحكمة : 486
 نظر دهید »

چشم پاک ها نخوانند!

26 مرداد 1390 توسط فراهانی

انسان در همه ابعاد بی نهایت طلب است و از آن جمله بی نهایت طلبی در جمال خواهی و زیبا طلبی است. یعنی همیشه دوست دارد چیزهای زیبا را ببیند و از آنها بهره ببرد و هیچگاه از دیدن امور زیبا خسته نمی شود. به عبارت دیگر از برخورد با امور زیبا لذت می برد…


چشم پاک ها نخوانند!

چشم، دریچه دل و اندیشه انسان است، اگر چگونه نگریستن را یاد بگیریم و چگونه دیدن را تجربه کنیم، چشم، چشمه امید و ایمان مى شود و نگاه ما، عبادت و سبب رشد و تکامل خواهد شد، و اگر آن را رها کنیم تا به هر چه هوى و هوس دستور داده نگاه کند، زیانهاى متعددى متوجه انسان خواهد شد، و به گناهان ناخواسته اى دچار خواهد شد، مگر فاصله نگاه تا گناه چه قدر است؟ میزان کششی که دیدنیهای زیبا در انسان ایجاد می کنند، متفاوت است. گاهی وقت ها چیزی زیباست و بخاطر زیبایی لذت در نفس ایجاد می کند ولی گاهی دیدن، علاوه بر لذتی که در اثر زیبایی شیء در بیننده بوجود می آورد او را به یاد لذت های دیگر نیز می اندازد.

زن به عنوان یکی از مظاهر جمال الهی این خصوصیت را دارد که همه وجودش جاذبه دارد و این جاذبه از هر دو بُعد است. یعنی هم از بُعد زیبا طلبی و هم از بُعد لذت طلبی و جاذبه جنسی که می تواند مورد توجه قرار گیرد.

لذا بدیهی است که کثرت نگاه به نامحرم در دل ایجاد شهوت می نماید. وقتی شهوت ایجاد شد، یعنی تمنایی بوجود آمده است و انسان بطور  طبیعی  می خواهد به آنچه که میل کرده برسد و تمام همّ و غم او ارضای آن میل می شود. بحث بر سر این نیست که انسان نباید امیال طبیعی خود را ارضا نماید. هیچ عقل سلیمی منکر لزوم ارضای امیال فطری و طبیعی – در حد نیاز – نیست. بحث بر سر این است که انسان در بُعد لذت طلبی هم مانند سایر ابعادش بی نهایت طلب است؛ و اگر محیط او همیشه در او ایجاد میل و شهوت کند تمام استعدادهای او صرف ارضای آن شهوات خواهد شد و دیگر حوصله و میلی به شکوفایی استعدادهای عالی تر در وی ایجاد نخواهد گردید. یعنی مشغول شدن به ارضای آمال و امیال حیوانی، او را از پرداختن به سایر ابعاد غافل می کند و لذا حرکت اصلیش، یعنی حرکت به سمت ابدیت و کمالات واقعی انسانی را فراموش می نماید. در واقع علاقه و میل شدیدی که در اثر تحریک محیط در شخص ایجاد می شود، قدرت تفکر صحیح و درک واقعیات را از وی سلب می نماید. چنین شخصی چون گرفتار و اسیر لذات زودگذر و پس می شود نه تنها حاضر نیست هیچ نصیحتی را در این باره بشنود، بلکه از نصیحت کننده هم نفرت دارد و تذکرات و خیرخواهی های او را، خیرخواهانه نمی داند و چه بسا نصیحت کننده را به فضولی، نفهمی و یا دشمنی متهم کند.

بسیارى از ازدواج هایى که از نگاههاى خیابانى، پارک و دانشگاه ها شروع شده اند یا به سرانجام روشنى نرسیده، یا قبل از ازدواج رها شده و حاصلى جز بدنامى نداشته اند.(6) عشقى که با نگاه آمده با نگاه هم مى رود

امام علی علیه السلام درباره شخصیتِ چنین فردی می فرماید:«چگونه از نصیحت نفع می برد کسی که از رسوایی لذت می برد». (1)

جدای از حرکت اصلی انسان به سوی ابدیت که مورد غفلت قرار می گیرد(2) بسیاری از واقعیت های زندگی دنیای و اجتماعی وی نیز به بوته فراموشی سپرده می شود، چه بسیار خانواده هایی که بخاطر اسیر شدن مرد و زن در بند شهوات، متلاشی شده، چه بسیار جنایت ها و قتل هایی که بخاطر ارضای شهوات صورت گرفته و چه بسیار آبروریزی ها و فضاحت هایی که در اثر غلبه شهوات بوجود آمده است. چرا که شخص در حالی که مغلوب شهوات است هرگز به این مسائل و مصالح نمی تواند فکر کند.

به فرموده امام علی علیه السلام: «هنگامی که چشم، مورد شهوت انگیز را ببیند، فکر از توجه به عاقبت، کور(ناتوان) می شود».(3)

پیامدهاى نگاه را در چند بخش مورد بررسى قرار مى دهیم

** نوعى بیمارى یا عادت مذموم: گام اول در روابط نامشروع نگاه آلوده است و گام گذاران در این وادى، چه بسا گرفتار عادت مذموم دائمى خواهند شد. روان شناسان، چشم چرانى را نوعى بیمارى روانى مى شمارند. بینایى، یکى از مهم ترین اعضا براى تحریکات جنسى است. اگر فرد تنها از نظربازى براى ارضاى کشش جنسى استفاده کند، دچار نوعى انحراف شده است معمولاً شخص نَظَر باز با مشاهده و نگاه ارضا نمى شود و به همین جهت گاه مبتلا به استمناء و خود ارضائى مى شود. رسول خدا(ص) فرمود: هر عضوى از بنى آدم بهره اى از زنا دارد، و زناى چشم نگاه کردن (به بدن نامحرم) است.» (4)

** بدنامى طرفین: چه بسیارى دوستى ها و ارتباط هاى نامشروع که از نگاه  آغاز شده ولى نگاه هاى هوس آلود و تداوم آن و تسلّط طبیعى شهوت آن را به ناکجا آباد کشانیده، سبب بدبختى و بدنامى طرفین گردیده و حتى افشا شدن برخى از این روابط بعد از ازدواج، کانون گرم خانوادگى را متلاشى نموده، سبب بروز مشکلات خانوادگى و اجتماعى شده است.

** مقایسه هاى هوس آلود: در جامعه اى که نگاه به نامحرم رایج شود به دنبال آن جلوه گرى ها و فرهنگ برهنگى و بدحجابى حاکم مى شود، و در پى آن زن و مرد به هر سوى و هر کس که بخواهند نگاه مى کنند. اینجاست که همواره در زندگى حالت مقایسه بوجود مى آید مقایسه میان آنچه دارند و آنچه ندارند. و این مقایسه ها هوس را دامن مى زند و خانواده را در معرض نابودى قرار مى دهد. زنى که سال ها در کنار شوهر و در مشکلات با او زندگى کرده، پیداست اندک اندک بهار چهره اش، شکفتگى خود را از دست مى دهد و روى در خزان مى گذارد و در چنین حالى است که سخت محتاج مهربانى و وفادارى همسر خویش است، امّا ناگهان زن جوان ترى از راه مى رسد و در کوچه و بازار و اداره و مدرسه با پوشش نامناسب خود و نگاههاى حرام به همدیگر، فرصت مقایسه اى را پیش مى آورد که مقدمه مى شود براى ویرانى اساس خانواده. (5)

در جامعه اى که نگاه به نامحرم رایج شود به دنبال آن جلوه گرى ها و فرهنگ برهنگى و بدحجابى حاکم مى شود، و در پى آن زن و مرد به هر سوى و هر کس که بخواهند نگاه مى کنند. اینجاست که همواره در زندگى حالت مقایسه بوجود مى آید مقایسه میان آنچه دارند و آنچه ندارند

از هم پاشیدگى خانواده

اگر سرى به هفته نامه ها و مجلّات خانوادگى بزنیم، صفحات راز و پزشک مشاور، مملو از غم نامه هایى است که دخترها و پسرها از دوستى ها و ازدواج هاى ناکام خود نوشته اند، بسیارى از ایشان وقتى شور و اشتیاق اوّلیه شان فرو نشست و با واقعیّت هاى زندگى، بیش تر آشنا شدند، با یک دیگر احساس نوعى بیگانگى و غرابت نموده، با عدم تفاهم در زندگى مشترک مواجه مى شوند.

بسیارى از ازدواج هایى که از نگاههاى خیابانى، پارک و دانشگاه ها شروع شده اند یا به سرانجام روشنى نرسیده، یا قبل از ازدواج رها شده و حاصلى جز بدنامى نداشته اند.(6) عشقى که با نگاه آمده با نگاه هم مى رود.

دکتر جامعه شناسى در این زمینه مى گوید: جوانانى که هم دیگر را در پارک ها و خیابان ها مى یابند، یا از طریق تماس هاى تلفنى به هم دیگر علاقمند مى شوند. اصولاً مبنا و اساس علاقه مندى خود را با همان نگاه هاى اوّلیه پایه گذارى مى کنند و این عشق و علاقه وقتى ظاهرى باشد(و از طریق نگاه بوجود آمده باشد) قاعدةً بعد از مدّت زمانى کوتاه (کم تر از یک سال) به طلاق مى انجامد. تازه اگر هم ازدواجها برقرار بماند همیشه همراه با بگو و مگوهاى مشکل ساز است.

تبیین آسیب‌‌شناختی نگاه‌های نادرست در كتاب «نگاه پاك؛ بررسی نگاه به نامحرم، مرزها و آثار آن» نوشته یاسین كمالی‌وحدت از سوی موسسه بوستان كتاب منتشر شد.



منابع:

کتاب در و صدف/ نوشته شجاعی

پاسدار اسلام :: مرداد 1387، شماره 320 / حجة الاسلام سید جواد حسینى

 نظر دهید »

كدام طمع برای مؤمن زشت است؟

25 مرداد 1390 توسط فراهانی

 

امام حسن عسكرى علیه‏السلام :
ما أقبَحَ بالمُؤمِنِ أن تكونَ لَهُ رَغبَةٌ تُذِلُّهُ .

چه زشت است در مؤمن خواهشى باشد كه او را به خوارى كشاند .


بحار الأنوار : 78 / 374 / 35 منتخب میزان الحكمة : 344
 نظر دهید »

بهترین راه براى موفقیت در آزمایش هاى الهى چه چیزى است ؟

25 مرداد 1390 توسط فراهانی

نخستین و مهمترین راه صبر و پایدارى است و در قرآن بشارت پیروزى در این راه راتنها به صابران و افراد با استقامت داده است دوم : توجه به گذرا بودن حوادث این جهان و سختیها و مشكلاتش و ایـنـكـه ایـن جـهان گذرگاهى بیش نیست عامل دیگرى براى پیروزى محسوب مى شود , سوم : اسـتمداد از نیروى ایمان و الطاف الهى , چهارم :توجه به تاریخ پیشینیان و بررسى موضع آنان در بـرابـر آزمـایـشهاى الهى , پنجم :توجه به این حقیقت كه همه این حوادث در پیشگاه خداوند رخ مى دهد و او از همه چیزآگاه است .
منبع : تفسیر نمونه، آیت الله العظمی مكارم شیرازى و دیگران ج 1 ص 530

 نظر دهید »

مرگ چیست و آیا مى‏توان زمان آن را به تأخیر انداخت؟

25 مرداد 1390 توسط فراهانی

مرگ از نگاه فلاسفه اسلامى این است كه نفس آدمى تدبیر بدن را رها نموده و از بدن منقطع گردد. البته این دیدگاه نشأت گرفته از قرآن و روایات است كه ماهیت مرگ را فنا و نیستى نمى‏دانند.
در متون اسلامى، تعبیرات مختلفى پیرامون مرگ وجود دارد كه همه در یك جهت مشترك اند و آن این كه مرگ، فنا و نابودى نبوده، بلكه انتقال از خانه‏اى به خانۀ دیگر است؛ زیرا كه انسان، مركب از روح و بدن است و با مرگ كه فقدان حیات و زندگى بدن ظاهرى است، روح به جهان آخرت منتقل مى‏شود، و بدین لحاظ، مرگ به انسان نسبت داده مى‏شود.
مرگ، دریافت روح توسط فرشته مرگ است همانند زمان خواب. مرگ، یك خواب طولانى است و خواب، یك مرگ موقت، پس مرگ وفات است نه فوت و هلاكت و نابودى. مرگ تولدى دوباره از رحم طبیعت است كه در اثر این تولد به جهان دیگرى وارد مى‏شود كه قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست، همچون دنیاى رحم مادر كه قابل مقایسه با جهان طبیعت نیست.
مرگ پل و گذرگاهى است كه با عبور از آن، انسان به عرصۀ جدیدى گام مى‏نهد و از سختی ها نجات مى‏یابد و این در صورتى است كه خانۀ دنیا را آباد و خانۀ آخرت را خراب نكرده باشد.
در پاسخ به این كه آیا مى‏شود مرگ را به تأخیر انداخت، چنین مى‏توان گفت كه در آیات و روایات با دوگونه اجل آشنا مى‏شویم: اجل معلق و اجل حتمى كه با اسامى دیگرى هم در نصوص دینى از آنان یاد شده است.
“اجل معلق” هر شخص، عبارت است از آن مدتى كه بناست در این دنیا زندگى كند، اما قابل تقلیل و افزایش است. مثلاً با انجام صلۀ رحم و دادن صدقه مى‏توان، این اجل را به تأخیر انداخت و با عاق والدین و قطع رحم آن را کم نمود، و این همان اجلى است كه در لوح محو و اثبات ثبت شده است.
اما “اجل حتمى” همان است كه قابل تغییر نیست و در ام الكتاب مكتوب است.

 نظر دهید »

پیام های کوتاه قرآنی (هرروز 3 پیام)

24 مرداد 1390 توسط فراهانی

خداوند لحظه ای از توجه به آفریده ها غافل نیست (مومنون 17)

لقمه حلال بهترین مقدمه نیکوکاری است (مومنون 51)

دربین مومنین و امت اسلامی باید دربرابر بدی خوبی کرد (مومنون 96)

 4 نظر

اینگونه برای تفریح بروید؟

22 مرداد 1390 توسط فراهانی


meilland_yellow-sunset.jpg

شیخ ابو حفض نیشابورى یكى از علماى بر جسته اسلامى است . در فصل بهار با تنى چند از اصحاب و شاگردانش براى تفریح به صحرا رفتند. هنگام عبور، خانه اى را دیدند كه در كنارش درخت سبز و خرمى وجود داشت . ابوحفض در آنجا درنگ كرد و با دیده عبرت و اندیشه به آن درخت مى نگریست . در این هنگام پیرمردى مجوس از خانه بیرون آمد و به شیخ گفت : اى كسى كه پیشتاز خوبانى ، آیا میهمانى كسى را كه پیشتاز بدان است مى پذیرد؟
ابوحفض با گشاده رویى گفت : آرى ، آنگاه با همراهان داخل خانه مرد مجوسى شد. یكى از یاران ابوحفض آیاتى از قرآن را تلاوت كرد، سپس ‍ صاحب خانه گفت :
مى دانم كه شما غذاى ما را نمى خورید، این چند درهم را بگیرید و بروید بازار و از مسلمانان غذاى خریدارى كرده و بیاورید.
آنها پول را گرفتند و خواستند براى خریدن غذا از خانه بیرون روند، مجوسى به شیخ گفت :
من از تو جدا نمى شوم و از این پس در گروه یاران تو خواهم بود، مگر غیر از این بیش مى خواهى كه بگویم : اشهد ان لا اله الا الله و ان محمدا رسول الله و او مسلمان شد و با اسلام او حدود ده نفر دیگر از بستگانش اسلام آوردند، آنگاه ابوحفض به یاران خود گفت : هر گاه براى تفریح بیرون رفتید، این گونه روید كه برخورد و روش خوبتان موجب گرایش عده اى به اسلام گردد

نام كتاب : عاقبت بخیران عالم

مؤ لف : على محمد عبداللهى

 نظر دهید »

اگه گفتی خدا کی رو بیشتر دوست داره؟

22 مرداد 1390 توسط فراهانی
آب

اخلاص؛ زمینه ساز تقرب؛

آگاه باش که حرکت در مسیر وصال پروردگار همت می‌طلبد و اخلاص، همتی عظیم برای اینکه توان رفتن بیابی و اخلاص، برای اینکه راه را درست بروی و به بیراهه منحرف نشوی که خداوند محب مخلصین است و یاری می‌کند آنها را.

از منظر قرآن

« فَادعُوا اللهَ مُخلِصینَ لَهُ الدّینَ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکون ؛

(تنها) خدا را بخوانید و دین خود را برای او خالص کنید، هر چند کافران ناخشنود باشند. (غافر/14)

دیدگاه اهل بیت (علیهم السلام)

امام علی علیه السلام:

«الاخلاص اعلی الایمان: اخلاص، برترین مقام ایمان است.

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

« بالاخلاص تتفاضل مراتب المومنین: با اخلاص است که درجات مومنان تفاوت می‌کند.»

رسول خدا صلی الله علیه و آله:

« اخلص قلبک یکفک القلیل من العمل: دلت را خالص کن که در آن صورت عمل اندک هم تو را بس خواهد بود.»

امام صادق علیه السلام:

عمل خالص آن است که نخواهی کسی جز خداوند بزرگ، تو را به خاطر آن عمل بستاید،

«من کان لله کان الله له» کسی که صد در صد برای خدا کار کنند، خدا هم برای او خواهد بود.

نگاه بزرگان

حکایت اول

مسجدی می‌ساختند. بهلول سر رسید، پنهانی سنگی تهیه کرد که بر روی آن نوشته شده بود: «مسجد بهلول» و سنگ را شبانه بر سر در مسجد نصب کرد.

سازندگان مسجد روز بعد آمدند و ناراحت شدند. بهلول را پیدا کردند و به باد کتک گرفتند، که چرا زحمات دیگران را به نام خودت تمام کرده‌ای!

بهلول گفت: مگر شما مسجد را برای خدا نساخته‌اید، اگر مردم هم اشتباه کنند و گمان کنند که من مسجد را ساخته‌ام، خدا که اشتباه نمی‌کند!

حکایت دوم

محدث قمی می‌گوید: وقتی کتاب منازل‌الاخرة را تألیف و چاپ کردم، به قم آمدم. شیخ عبدالرزاق مسئله‌گو، آن را هر روز می‌خواند. پدرم روزی به خانه آمد و گفت: شیخ عباس! کاش مثل این مسئله‌گو می‌شدی و می‌توانستی این کتاب را که او برای ما می‌خواند، بخوانی. چند بار خواستم بگویم که آن کتاب از آثار و تالیفات من است؛ اما خودداری کردم و فقط گفتم: دعا بفرمایید خداوند، توفیق مرحمت فرماید.

حکایت سوم

یک وقت برای تکامل معنوی و تهذیب روح از امام [خمینی (ره)] راهنمایی خواستم که با یک جمله کوتاه آنچه را باید، فرمود و انگشت روی نقطه اصلی نهاد و فرمود: «سعی کنید در اخلاص عمل»

آثار اخلاص

از آنجا که اخلاص، گرانبها‌ترین گوهری است که در خزانه قلب و روح انسان پیدا می‌شود، آثار فوق‌العاده مهمی نیز دارد که به آن اشاره می‌شود:

1- چشم بصیرت انسان نورانی می‌شود.

2- پیروزی در کارها؛ با اخلاص در نیت، به باطن کارها اهمیت بیشتری داده می‌شود و به همین دلیل، پیروزی در کار تضمین خواهد شد.

3- برخورداری از حکمت و دانش؛ اخلاص در عمل، باعث سرازیر شدن چشمه‌های حکمت و دانش به سوی انسان می‌شود.

ریا کاری

نقطه مقابل اخلاص «ریا» است، آن را عاملی برای بطلان اعمال و نشانه‌ای از نشانه‌های منافقان و نوعی شرک به خدا معرفی کرده‌اند.

ریاکاری یکی از ابزارهای مهم شیطان برای گمراه ساختن انسان‌هاست.

نشانه‌های ریاکاران

ریاکار چهار علامت دارد:

1- اگر تنها باشد، اعمال خود را با کسالت انجام می‌دهد.

2- اگر در میان مردم باشد، با نشاط انجام می‌دهد.

3- هر گاه او را مدح و ثنا گویند، بر عملش می‌افزاید.

4- هر گاه ثنا نگویند از آن می‌کاهد.

 نظر دهید »

بزرگترین توانگری چیست؟

20 مرداد 1390 توسط فراهانی



پاسخ:

امام على علیه‏السلام :
الغِنَى الأكبَرُ الیَأسُ عَمّا فی أیدِی الناسِ .
بزرگترین توانگرى چشم نداشتن به آنچه در دست مردم است.
نهج البلاغه : حكمت 342

*******


امام صادق علیه‏السلام:

مَن رُزِقَ ثلاثا نالَ ثلاثا وهُو الغِنَى الأكبَرُ: القَناعَةُ بما اُعطِیَ، والیَأسُ مِمّا فی أیدِی الناسِ، وتَركُ الفُضولِ؛
هـر كه سـه چیز روزیـش شود، به سه چیز دست یابد و این بزرگترین توانگرى است: قانع بودن به آنچه عطایش شده‏است، چشم امید بركندن از آنچه مردم دارند و ترك زیادیها (و فزونخواهى).
تحف العقول : 318
 2 نظر

با خدا باش پادشاهی کن

19 مرداد 1390 توسط فراهانی

m-5.jpg

مرحوم كلینى (قدس سره ) در اصول كافى از امام باقر (ع نقل مى كند كه آن حضرت فرمودند: پیامبر اكرم (ص ) فرمودند: خداى عزوجل مى فرماید: قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته خودش را بر خواسته من مقدم دارد، زندگى اش را پراكنده و آشفته مى كنم ، لباس دنیا زدگى بر اندامش مى پوشانم و قلبش را سرگرم دنیا مى نمایم و از دنیا غیر از آن چه برایش مقدر كرده باشم به او نمى دهم .قسم به عزت و جلالم ، قسم به عظمت و كبریایى ام ، قسم به نور و برترى ام ، هر گاه بنده اى خواسته مرا بر خواسته خود مقدم بدارد، ملایكه ام را به حفاظت او مى گمارم و آسمان و زمین عهده دار رزق و روزى اش خواهند بود و با هر تجارتش با اویم و دنیا به سوى او مى آید و او از آن روى گردان است

نام كتاب : پندهاى حكیمانه علامه حسن زاده آملى

 1 نظر

مى خواهم شما را امتحان كنم!

19 مرداد 1390 توسط فراهانی

مى خواهم شما را امتحان كنم!

حضرت آیةاللَّه العظمى اراكى (رحمه الله) مى فرمودند كه مرحوم آیةاللَّه شیخ عبدالكریم حائرى (رحمه الله) (مؤسس حوزه علمیه قم) نقل مى كردند: روزى پاى منبر حاج شیخ جعفر شوشترى - رضوان اللَّه علیه - بودم كه ناگهان در بین سخن گفت: مى خواهم شما را امتحان كنم و بیازمایم كه آیا اهل ایمانید و ایمان دارید یا خیر؟ زیرا خداوند مى فرماید:

«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ إِذا ذُكِرَ اللَّهُ وَجِلَتْ قُلُوبُهُمْ وَ إِذا تُلِیَتْ عَلَیْهِمْ آیاتُهُ زادَتْهُمْ إِیماناً»؛

«مؤمنان حقیقى تنها كسانى هستند كه وقتى ذكر خدا شود قلبهایشان ترسان و لرزان مى شود و هنگامى كه آیات خدا بر آنها تلاوت شود بر ایمانشان بیفزاید».

اكنون آیاتى از قرآن را بر شما تلاوت مى كنم تا با مؤثر بودن یا مؤثر نبودن آن معلوم گردد كه اهل ایمانید یا خیر. تا این جمله را بر منبر فرمود من (=آیةاللَّه حائرى) سخت ترسیدم و به فكر فرو رفتم كه اگر آیاتى را كه مى خواند در من اثرى نداشت چه كنم؟ بارى، خود را جمع كردم و آماده نشستم تا گوش به آیات دهم.

آنگاه شروع كرد و آیاتى از قرآن كریم را قرائت كرد و الحمدللَّه احساس كردم كه آن آیات شریفه در من اثر كرد.

میرزاعلى مشكینى، مصباح المنیر، ص 268-267

 نظر دهید »
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) شاهد

  • خانه
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • پزشکی و سلامت
  • اخبار حوزه
  • مذهبی
  • اخلاق
  • احکام
  • سیاسی
  • پیامهای قرآنی
  • دانلود
  • آشپزی
  • متفرقه
  • وصیت نامه شهدا
  • دهه فجر و پیروزی انقلاب اسلامی

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟

پیوندهای روزانه


سایت مقام معظم رهبری
سایت دفتر ریاست جمهوری
مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران
طلبه های زینب شاهد
سبط یهودا

اللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِدا ‏وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَك َطَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً

آخرین نظرات

  • فرشاد در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • ذره و آفتاب  
    • معاونت پژوهش شاهین دژ
    • ذره و آفتاب
    در یک تکلیف بسیار بزرگ
  • ونوس در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • شيلا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • n در آیا دین اجازه ظلم شوهر به زن را صادر کرده؟!!
  • محمد در دانلود کتاب آیین همسرداری آیت الله ابراهیم امینی
  • عبدالعظیم حسنی (ع)  
    • مدرسه علمیه حضرت عبدالعظیم علیه السلام
    در کم گوی
  • پگاه در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • افضلي  
    • گلاب اشک
    در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • مظلومی  
    • قدسیه بهشهر
    در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • راحله در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • یاسمن در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • یاسمن در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • عذرا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • نسیم در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • امیررضا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • گروه فرهنگی تبلیغی نحل در کی هست و کی نیست؟!
  • مینا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • بنده خدا در سریع الاجابه ترین دعا کدام است؟
  • مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل  
    • مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزّهراء سلام الله علیها شهرستان آمل
    در یک تکلیف بسیار بزرگ

مدرسه علمیه حضرت زینب (س) شاهد

Items

  • گوشه‌هایی از سبک زندگی حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها، بر اساس بیانات مقام معظم رهبری:
  • منظور از ولایت مطلقه فقیه چیست؟
  • السلام علیکِ یا بنت رسول الله
  • محورهاى هفتگانه و اسناد و مدارك خطبه فدکیه
  • مصحف فاطمه«س» چيست؟
  • كتابشناسي زن و انقلاب اسلامي
  • ضرورت انقلاب اسلامی
  • مفهوم انقلاب اسلامی
  • نظریات جامعه شناسی از منظر شهید مطهری و علامه طباطبایی
  • نظریات جامعه شناسی از منظر شهید مطهری و علامه طباطبایی
  • داعش و نهضت های نوظهور جامعه اسلامی
  • حجاب
  • کم گوی
  • معجزه امام جواد علیه السلام
  • کی هست و کی نیست؟!
  • عابدترین زنان
  • همه بخوانند!
  • زمان خواب
  • زهرا (س) فصلی از کتاب رسالت
  • خیر و نیکی
  • تماس